شمشير او را كشتند ، سپس بر دار آويختند ، بر بدن مباركش سنگ زدند و بعد سوزاندند . ( 1 ) آيا مقام معرفت و كمال و علوّ مقام و استقامت آن بزرگوار را مىدانى ؟
اى شاعران ، چرا درباره شهيد راه شريعت محمّدى و مدافع خستگى ناپذير اسلام ; مرحوم شهيد حاج شيخ فضل اللّه نورى نوّراللّه مرقده كه چون ميثم پايدارى كرد و عاقبت بردار شد چيزى نگفتيد و نمىگوييد ؟ تنها منصور شعبده باز ساحر را يافتيد كه براى او شعر مىگوييد و داستان سرايى مىكنيد و حتى كتاب مىنويسيد ؟
شماها چرا به احوال خبيب بن عدىّ بن مالك انصارى ( 2 ) مجاهد مقتولِ مصلوب ، مشهور به بليع الارض اشاره نمىكنيد و عرفان نمىبافيد ؟
آيا مقام اين افراد كه نام برديم پيش شما كمتر از منصور حلاّج مفسد است ؟ عجب آن است كه شيطان اين منصور را بالخصوص به صوفيه معرّفى كرده كه از او نام ببرند و به مردم معرّفى كنند تا در طول تاريخ طرفدار پيدا كند . بر فرض كسى بگويد : عدّه‌اى درباره منصور بد مىگويند ، مثل خطيب و ابن نديم و بيرونى و صدوق بزرگ و فرزند او و ابن جوزى و ابوسهل نوبختى ، و عدّه‌اى طرفدار اويند و او را ستايش مىكنند مثل عبداللّه خفيف و شبلى ، عدّه‌اى هم از خود يا به تقليد از ديگران درباره او شعر گفته‌اند ، بعضى هم متوقّفند ، امّا بهرحال شخصى مشكوك الحال است ، امّا ميثم تمّار را همه قبول دارند مگر ناصبىها و دشمنان اهل بيت ، پس از اين مشكوك دست برداريد .
آيا فقط او به اصطلاح شما عاشق خدا است ، و عشق او وراء محبّت است ؟ آيا تنها او حبيب اللّه و فدايى يار است به اصطلاح شما كه درباره او گفته ايد :
منصوروار گر ببرندم به پاى دار * من جان و جامه بذل كنم در هواى يار

1 - سفينة البحار 1 / 722 ، شهادت ايشان در سال 786 بوده است . 2 - اين بزرگوار يكى از ده نفرى است كه رسول گرامى اسلام آنها را براى تعليم قرآن به مردم فرستاد ، او را اسير كردند و سپس در مكّه به عنوان برده فروختند ، عاقبت تصميم بر قتل او گرفتند ، او را از حرم بيرون بردند و زنده بر دار زدند . ( سفينة البحار 1 / 372 )

504