نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 471
إسم الكتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 639)
تا آخر آنچه مىگويد : متقابلاً حسام الدين درباره مثنوى مىگويد : گويى هنگام خواندن مثنوى مىنگرم كه سيوف مسلول غيب گردن منكران را همى زند ، مثنوى هم او را تصديق كرده مىگويد : دشمن اين حرف آيد در نظر * شد ممثّل سرنگون اندر سقر اى ضياءالحق ( 1 ) تو ديدى حال او * حق نمودت پاسخ افعال او ديده غيبت چو غيب است اوستاد * كم مبادا زين جهان اين ديد و داد ( 2 ) گويا حسام الدين در اينجا ادّعاى مكاشفه و مشاهده كرده و مثنوى نيز او را تصديق نموده است ، بحث ما گرچه در اينجا معرّفى طرفداران و ستايشگران مثنوى است ، لكن بجا است متذكر شويم كه اگر مىخواهيد بدانيد كه اهل اين گونه مكاشفات به خطا رفتهاند كافى است بدانيد كه هر كس به رأى و مذهب خود اظهار شهود مىكند ( 3 ) ، مثلاً محيى الدين مىگويد : در عالم مكاشفه پيغمبر و ابوبكر خليفه اوّل را متصل به هم و بدون فاصله ديدم . و در گذشته نقل شد كه در تذكرة الاولياء آمده است كه كسى گفت : هيجده هزار عالم را از بايزيد پرديدم . و خداوندِ مكاشفه محيى الدين عربى خلاّقِ مشاهده است ، ( 4 ) مثنوى هم بىبهره نيست ، و در شعر سابق براى حسام الدين مشاهده ملكوتى را اثبات كرده است .
1 - لقب حسام الدين است و مثنوى در اوّل دفتر چهارم گويد : اى ضياءالحق حسام الدين تويى * كه گذشت از مه بنورت مثنوى 2 - مثنوى دفتر چهارم ، 35 . 3 - خداوند رحمت كند آن استاد بزرگ را كه ما را به اين نكته واضح متوجّه فرمود . يعنى حضرت آية اللّه العظمى گلپايگانى ( قدس سره ) . 4 - عارف و صوفى چه مىگويند ، 172 . و گذشت كه وقتى دستش از تأويلات اسرائيلى كوتاه مىشود به سوى مكاشفه دست دراز مىكند و از او مدد مىطلبد ، و بارها گفته شد كه مثنوى و امثال او با عقل خصومت ديرينه دارند .
471
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 471