نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 449
« ما فرمانده سخن هستيم . » پس چقدر جاهلند آنان كه مىگويند : « اللّه يعشقنى و أنا اعشقه » يعنى : خداوند عاشق من و من عاشق او ! كه اين كلام نوع صوفيه است كه از فرهنگ لغت و ادب و دين دورند و خود را به مرض ماليخوليا مبتلا كردهاند و شرح آن گذشت ، بله مؤمن عاشق عبادت است ، يعنى نماز و روزه و حج خانه خدا و تلاوت قرآن و . . . را دوست دارد . چنان كه در برخى روايات آمده است : افضل الناس من عشق العبادة فعانقها واحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرّغ لها فهو لايبالى على ما اصبح من الدنيا على عسر ام على يسر . ( 1 ) « برترين مردم كسى است كه به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش گيرد و با قلب خود آن را دوست دارد و آن را از خود جدا نكند و خود را براى آن فارغ نمايد ، چنين شخصى اعتنا ندارد كه در دنيا به سختى صبح كند يا به آسانى . » امّا بهرحال خلاف احتياط و ترك ادب است ، و در قرآن مىفرمايد : وذرالذين يلحدون فى اسمائه . ( 2 ) يعنى : رها كن آنان را كه در اسماء خداوند به راه كج مىروند . و در مجمع البيان فرموده است : در اين آيه دلالت بر اين مطلب است كه جايز نيست اينكه مسمّى كنيم پروردگار را مگر با آنچه خود خويش را ناميده است . ( 3 ) و بعض از علماء ما فرموده است كه تعبير عاشق در ادعيه و مناجات امامان و يا وصف آنها از متقين به اين عنوان ديده نشده است . ( 4 ) و حاصل كلام كسى جرأت نكرده است كه بگويد : حضرت محمّد ( صلى الله عليه وآله و سلم ) عاشق اللّه است ، بلكه او « حبيب اللّه » و ابراهيم خليل ( عليه السلام ) « خليل اللّه » است .