نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 412
علاوه بر آنچه نقل شد گاهگاهى براى تأمين خواستههاى شوم خود اشخاصى را در لباس جهانگرد به ايران مىفرستادهاند ، يكى از آنان كه به يزد هم آمده كتابى دارد ، در آن كتاب كه نزد من موجود است عكس ميرزا عليمحمّد شيرازى مؤسّس فرقه ضالّه مضلّه بهائيت را نيز آورده است ، يكى از اقدامات او اين بوده كه كدخدا و بزرگ زرتشتىها را سوار قاطر مىكند و با خود به پيش حاكم مىبرد ، و حال آنكه مىدانيم بر اهل ذمّه معمولاً در عقد ذمّه امورى را شرط مىنمودند كه علاوه بر شرايط اساسى عقد ذمّه اينها نيز لازم المراعاة بود . مثل آنكه در ميان مسلمين سواره حركت نكنند ، و اگر در جاهاى خلوت بر مركب سوار شدند يك طرفه سوار شوند ، يعنى پاها را يك طرف آويزان كنند و روى مركب بنشينند كه اگر به مسلمانى برخوردند فوراً پياده شوند . ديگر آنكه بايد مرد و زن آنان لباس مخصوصى بپوشند ، و علامتى داشته باشند كه نمايانگر مذهب آنان باشند ، ( 1 ) به عنوان مثال در اوايل زمان ما يهوديان پارچهاى به گردن مىانداختند كه دنباله آن بر سينه آنها آويزان بود و اين خود نشان يهودى بودن آنان بود ، و همچنين زنان و مردان زرتشتى كه ظاهراً لباس زرد رنگ مىپوشيدند . از مهمترين شرايط عقد ذمّه پرداخت جزيه است كه حكم آيه شريفه قرآن است ، و تا قريب به زمان ما كدخداى يهوديان هر ساله به نزد مجتهد يزد آيت ا . . . آسيد يحيى موسوى « مدفون در امامزاده جعفر » رفته و عقد ذمّه را تجديد مىكرد ، بلكه نقل شده كه تا زمان ناصرالدين شاه جزيه به مجتهد يزد پرداخت مىكردند ، و مىگويند اوّل كسى كه به آنها آزادى داد ناصرالدين شاه بود .
1 - به كتاب كشف الغطاء 402 ، كتاب الجهاد مراجعه فرماييد .
412
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 412