إسم الكتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 639)

زير توجه فرماييد . در كتاب « كشف الحقائق » كه نسخه خطّى آن در كتابخانه وزيرىيزد موجود است چنين آمده است :
« و بدانكه مسيحيّت و انگليسها در اواخر زمان قاجار حمله همه جانبه به ايران نموده بودند ، در شهرها پايگاههايى به اسم مريضخانه ( بيمارستان ) ، مدرسه و يا رسماً پايگاه تبليغات مسيحيّت برپا كرده بودند ، در يزد هم مريضخانه‌اى داشتند به نام « مرسلين » ( 1 ) و در كنار آن كليسايى بود ، در زمانى كه مؤيّدالدوله حكمران يزد بود رئيس اين بيمارستان بنام دكتر « وايت » كه طبيب و انگليسى بود روزى سوار بر اسب از راه بازار تا درب مدرسه مصلى كه مركز طلاّب علوم دينى است آمده و مىخواسته سواره از يك درب مدرسه وارد و از درب ديگر خارج شود .
البته راه عمومى ديگرى وجود داشته و هنوز هم هست ، لكن اين شخص به منظور شكستن حريم مقدّسات دينى و توهين به علماء اين كار را كرده بوده است ( اين مصلّى داراى صحن بزرگ و كم نظير و همچنين داراى مسجدى است ) بعضى از افراد ، زشتى اين كار را به او گوشزد مىكنند ، لكن او اعتناء نمىكند ، بالأخره او را از اسب به زير مىكشند ، انگليسها در شهر يزد قنسولگرى هم به پا كرده بودند ، كه يكى ديگر از پايگاههاى استعمار بود ، او به قنسول انگليس كه نام او يونس بود مراجعه كرده و قنسول ، مؤيد الدوله حاكم را براى تأديب عاملان اين قضيّه تحت فشار مىگذارد » كه به نقل كتاب فوق الذكر كار به حسن ختام فيصله پيدا مىكند .
نگارنده گويد : شنيدم كه سلسله جنبان اين حركت مرحوم عالم بزرگ مجاهد آقاى حاج شيخ محمّد تقى بافقى يزدى بوده است . ( 2 )

1 - شايد نام اين بيمارستانها را از آيه شريفه سوره ياسين گرفته باشند كه فرموده : « يا قوم اتبعوا المرسلين » و اين اشاره به اعزام مبلغ حضرت عيسى ( عليه السلام ) به شهر انطاكيه است ، و اين مبلغين مسيحى خود را « مبشّر » مىناميدند . 2 - اين مرد بزرگ شجاع همان كسى است كه وقتى - به نظرم در سال 1307 شمسى - كه زن و دختران رضاشاه ، بدون حجاب براى تحويل سال نو به قم آمده بودند آنان را نهى از منكر كرد ، و بالأخره رضاشاه شخصاً اقدام به شكنجه او كرده و سپس زندانى و تبعيد به شهر رى نمود ، آقاى شيخ محمّد رازى در شرح احوال ايشان كتابى به نام « التقوى و ما ادريك ما التقوى » نگاشته است .

411