نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 387
است كه مىگويند وجودها ، بلكه موجودها در حقيقت متكثر نيستند ، بلكه در عالم يك موجود و احد وجود دارد كه تعدّد و تكثّر مربوط به شئون و نحوه آن است . » سپس مىگويد : چون ظاهر اين سخن خلاف بداهت عقل است عدّه زيادى از محقّقان به توجيه آن پرداختهاند ، و بعد از نقل توجيهاتى به خصوص از صدرالدين قونوى كه مىگويد : وحدت وجود را جز به رياضت و مكاشفه و طورى وراء اطوار عقل نمىتوان فهميد ، سپس برهانى ذكر مىكند . صاحب شوارق مىفرمايد : و لكن عندى فيه انظار كثيرة يجب أن اشير إلى بعضها ، يعنى در اين معنى من اشكالات فراوانى دارم كه به بعض آنها اشاره مىكنم ، سپس برخى نقدهاى خود را بيان مىكند . ( 1 ) نويسنده گويد : بعد از اين همه مشكلات در سلوك اين طريق و فهم آن ، ما را به اين كارها كارى نيست ، و باشد براى خود صوفيه ، نه توده مردم ، زيرا اين افكار موجب ضلالت وگمراهى مردم است بلكه همانطور كه گذشت محيى الدين گفت : فقهاء و اكثر اهل طريق نيز اين مطالب را درك نمىكنند ، و بايد اينطور باشد ; زيرا در شأن فقهاء نيست كه در اين مطالب غور كنند و عامّه مردم هم با غير زبان خود مورد خطاب آقايان قرار گرفتهاند . در حالى كه پيامبران الهى كه اعلم الناس بودهاند به زبان مردم سخن مىگفتند و خداوند هر پيامبرى را به زبان قومش مبعوث مىكرد ، و خود آنها فرمودند : اُمرنا معاشر الانبياء أن نكلّم الناس على قدر عقولهم . ( 2 ) « ما گروه پيامبران مأموريم با مردم به اندازه عقل آنها سخن بگوييم . » ولى با وجود اين ، اين سخنان حتى به گفته خود صوفيه غيرمعقول است ، و آنچه ما مىبينيم و معقول است و در آيات و روايات و دعاها وارد شده چيز ديگر است ،