نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 334
زانكه موسى را تو مه رو كردهاى * ماه جانم را سيه رو كردهاى ( 1 ) و فريبندهتر از او شبسترى گفته : چه بود اندر ازل اى مرد نااهل * كه اين گردد محمّد و آن ابوجهل ؟ و نظير روايت عمر را ابوهريره ( 2 ) از پيامبر نقل كرده است ، روايت ابوهريره چنين است : الناس معادن كمعادن الذهب و الفضّة ، خيارهم في الجاهليّه خيارهم في الاسلام . ( 3 ) « مردمان همانند معادن طلا و نقرهاند ، نيكان آنان در جاهليّت بهترينها در اسلامند . » البته اين حديث بر فرض صحّت كليّت هم ندارد ; زيرا به قول اهل سنّت عمر در جاهليّت از أشقياء بود ; زيرا دختر خود را زنده به گور كرد ( 4 ) ، و افراد مسلمان را شكنجه مىكرد تا از اسلام برگردند ( 5 ) ، امّا بعد اظهار سلام نمود ، مگر آنكه حديث در مورد خاص باشد مثل عدي بن حاتم ، بله سلمان و ابوذر و امثال آنها چنين بودند ، و بالأخره ظاهراً مضمون حديث دالّ بر ساختگى آن است .
1 - مثنوى : دفتر اول 2451 . 2 - هر كس مىخواهد استناد به احاديث ابوهريره كند ، لازم است ابتداء به احوال او در كتب خاصّه و عامّه رجوع كند . سپس وجدان خود را قاضى و حاكم قرار دهد ، براى نمونه به كتاب سفينة البحار محدث قمى 2 / 712 در كلمه « هرر » مراجعه كنيد . و عجب از بعض عامّه از آن جمله سيوطى كه گويند : والصحابه كلّهم عدول ، و خاصةً به احاديث ابوهريره استناد مىكنند . 3 - بحارالانوار ، ج 67 ، ص 121 ، روايت 24 ، و سفينة البحار ، كلمه « عدن » . 4 - المجموع 19 / 187 و 189 ، عبقريّة عمر : 214 ، و نيز در اين كتاب صفحه 69 ، از زياده روى عمر در شرابخوارى ياد كرده است . 5 - در كامل ابن اثير 2 / 69 و إمتاع الأسماع 18 - 19 نقل كردهاند كه عمر كنيز رومى بني عدى يا بنى مخزوم به نام « زِنّيره » را شكنجه مىكرد ، و همين طور « نهديّه » و دخترش كه كنيزان زنى از بنى عبدالدار بودند ، و لبيبة كنيز بنى مؤمّل « طايفهاى از بنى عدي بن كعب » را شكنجه مىداد تا از اسلام برگردند .
334
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 334