نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 195
آن جمله است قضيّه سقيفه و بردن على ( عليه السلام ) به مسجد ، و غصب فدك و غير اينها ، كه البتّه حتى شاگرد آن حضرت يعنى مالك اشتر رضى اللّه عنه نيز داراى حلم و اخلاص بود . در مآخذ حديث و قصص فروزانفر كه خيلى هم كنجكاو بوده است اثرى از اين قصه نيست . البته مشهور است كه داستان در جنگ خندق ( احزاب ) و كشتن عمرو بن عبدود بوده است ، ولى در مصادر مناقب شيعه نيست مگر در مناقب ابن شهر آشوب در باب حلم آن حضرت . ( 1 ) بهرحال مراد مثنوى از اين قضيه داستان عمرو نيست ; زيرا در دنباله داستان مىگويد : پس بگفت آن نومسلمان ولى * از سر مستى و لذّت يا على ( 2 ) خلاصه آنكه اين شخص زخم خورده در آن حال مسلمان شد ، پس ظاهر آن است كه اين داستان از ساختههاى مثنوى است كه در اين راه بسيار ماهر بوده و يد طولايى داشته است . از آنچه گفته شد حال شعر ديگر او كه نيز مستمسك شيعه صوفى مسلك شده است روشن مىشود كه هيچ دلالتى بر تشيّع او ندارد ; زيرا اگر اهل سنّت احتمال مىدادند كه مراد او از سوء القضاء خلفاء ثلاثه باشد زنده و مرده و قبر و كتاب او را به باد مىدادند . و تو صوفى شيعى بيچاره گرفتار مثنوى صوفى شده و همه چيز حتى فكر خود را فداى اثبات تشيّع او مىكنى ، و آن شعر چنين است : راز بگشا اى علىّ مرتضى * اى پس از سوءالقضاء حسن القضاء ( 3 )
1 - مناقب ابن شهر آشوب 2 / 115 . 2 - مثنوى : دفتر اوّل ، 3850 . نسخه انتشارات طلوع ، اين شعر در نسخه نيكلسون نيست . 3 - مثنوى : دفتر اوّل ، 3757 .
195
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 195