نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 169
امّا احوال عايشه از نظر اسلام و مسلمين معلوم است ، به عنوان نمونه مرحوم كاشف الغطاء مىنويسد : روى البخارى فى صحيحه عن نافع بن عمر قال : قام النبي ( صلى الله عليه وآله و سلم ) ، خطيباً فاشار نحو مسكن عائشة و قال ( صلى الله عليه وآله و سلم ) : الفتنة تطلع من هنا ثلاثاً ، حيث يطلع قرن الشيطان . ( 1 ) « بخارى در صحيح خود از نافع بن عمر نقل مىكند كه گفت : پيامبر براى مردم سخنرانى كرد و در حالى كه به محلّ سكونت عايشه اشاره مىكرد فرمود : فتنه از اينجا طلوع مىكند ، جايى كه شاخ شيطان از آن بيرون مىآيد . » يكى از اين فتنهها بهانه قرار دادن خون عثمان براى ايجاد شورش عليه اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) بود ، در حالى كه خود عايشه مىگفت : « اقتلوا نعثلاً قتله اللّه » ( 2 ) « بكشيد نعثل را ، خدا او را بكشد . » در مجمع البحرين مىنويسد : نعثل اسم مردى ريش دراز بوده است ، و جوهرىگفته : هر گاه مىخواستند از عثمان عيب جويى كنند او را به نعثل ياد مىكردند . ( 3 ) و چون خبر كشته شدن عثمان در راه مكّه به عايشه رسيد خوشحال شد ، و سپس چون فهميد على ( عليه السلام ) خليفه شده است به همراهى طلحه و زبير به خونخواهى عثمان برخاست و جنگ جمل را به راه انداخت ، و اين در حالى بود كه نه ولىّ دم عثمان بود و نه ولىّ امور مسلمانان ، در اين جنگ بود كه جمعى از مهاجر و انصار كشته شدند . فتنه ديگر او در مراسم تدفين امام مجتبى ( عليه السلام ) بود ، او در جنگ جمل در هودجى بود ، امّا در اينجا بىپرده بر قاطر مروان سوار شد ، مرحوم محدّث قمّى مىنويسد : « . . . و لحقتهم الحميراء على بغل » يعنى « عايشه در حالى كه بر قاطرى سوار بود