نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 166
مى نمايد ، آن جناب قبول نمىكند و عذر مىخواهد ، آنگاه كتاب « اللمعة الدمشقيّة في فقه الامامية » را در يك هفته با كمال استتار از دشمنان و با عجله نوشته و براى او مىفرستد . سرانجام هم ، شهيد به جرم طرفدارى از تشيع و فقه جعفرى ، و با تهمتهايى كه به او بستند به فتواى هواپرستان علماى اهل سنّت به شهادت رسيد . مرحوم محدّث قمى در شرح حال ايشان نوشته : « قتل ، ثمّ صلب ، ثمّ رجم ، ثمّ احرق » ( 1 ) « ايشان را كشتند ، سپس به دار آويختند ، بعد از آن سنگسار نموده و سپس آتش زدند » الا لعنة اللّه على القوم الظالمين . و من نديده ام هيچ شاعرى از اين شهيد نامى راه حقّ در اشعار خود ياد كرده باشد ، اگر صوفى بود به كار آيد ، و گرنه ، نه . اى انسان آزاده ، اندازه رذالت مثنوى را در همين قضيه در نظر بگير ، و از من توقع مدار كه با او به مسالمت برگزار كنم ، كه امام هادى ( عليه السلام ) فرمود : لا تطلب الصفاء ممّن كدرت عليه . ( 2 ) « از كسى كه او را كدر كردى صفا مطلب . » آيا در اين قصّه و اين تعبيرات چه علتى وجود دارد ؟ مسلّم است كه تقيّه نبوده ، ادب همچنين اقتضاء نمىكند ، شما كه مدّعى هستيد كه همه را چون خود مىبينيد و به صفا معامله مىكنيد ! اگر خوارزمشاهِ مقتدر به جاى اين جنگها با همه مسلمانان متّحد شده بود و جلوى حمله مغول را گرفته بود ، كار مسلمانان به اين تفرقه نمىكشيد ، و خود او هم دچار آن هزيمت نمىشد و در جزيره آبسكون در دهانه گرگان به خوارى جان نمىداد .
1 - در كتب رجال و تراجم شرح حال ايشان هست ، اين مختصر را از سفينة البحار ، 1 / 722 . مادّه « شهد » نقل كردم و شهادت اين عالم بزرگ در سال 786 بوده است . ظاهراً آنچه در سفينة آمده است كه لمعه در حبس نوشته شده بنابر آنچه كه شهيد ثانى در شرح مقدّمه لمعه فرموده درست نيست . و نيز رجوع شود به : شهداء الفضيلة ص 80 . 2 - بحارالانوار ، 74 / 180 .
166
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 166