نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 164
« من بنده خدا و برادر پيامبر او هستم ، و من صدّيق اكبرم ، بعد از من جز دروغگوى مفترى اين را نمىگويد ، هفت سال قبل از مردم با رسول اللّه نماز گزاردم . » حضرت مريم ( عليها السلام ) و همين طور فاطمه زهرا ( عليها السلام ) نيز صدّيقهاند ، و راجع به فاطمه زهرا ( عليها السلام ) هم خواهد آمد كه امام ( عليه السلام ) فرمود : مريم سيّده زنان زمان خود ، و فاطمه زهرا ( عليها السلام ) سيّده زنان عالميان است . ( 1 ) سيوطى نيز در اصول دين خود گفته است : فاطمه افضل زنان عالم است . ( 2 ) قصّه شهر سبزوار و ابوبكر نام در مثنوى . مثنوى در دفتر پنجم داستانى آورده كه عنوان آن چنين است : « حكايت محمّد خوارزمشاه كه شهر سبزوار كه همه رافضى باشند به جنگ گرفت ، امان جان خواستند ، گفت : آنكه امان دهم كه از اين شهر پيش من به هديه ابوبكر نامى بياوريد . » ( 3 ) قبل از آوردن اين عنوان مقدمتاً چنين مىگويد : او بمانده در ميانشان زارزار * همچو بوبكرى به شهر سبزوار سبزوار است اين جهان و مرد حق * اندر اين جا ضايع است و ممتحق ( 4 ) تا آنجا كه مىگويد : رو بياور آن دلى كو شاه خوست * كه امان سبزوار كون از اوست تا نيارى سجده نرهى اى زبون * گر بپيمايى تو مسجد را بكون ( 5 ) سپس چند شعر بعد از عنوان مذكور مىگويد :