نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 53
ارمغانى كه شمس براى وى آورده بود ( تصوّف غليظ ، سماع ، شعر و . . . ) ناراحت و نگران بود . « شاگردان علاءالدين ( و طلبههاى ديگرى كه در مدرسه منسوب به مولوى ساكن بودند و با مرام شمس مخالفت داشتند ) كه در مدرسه به اين مدرّس جوان و متشرع با نظر احترام مىنگريستند و عدهاى از مريدانِ مولانا . . . زمزمه ناخرسندى سازكردند . . . » ( 1 ) خلاصه مخالفتها از هر سوى به شمس روى مىآورد . سلطان ولد ( مريد شمس ) در اين رابطه مىگويد ، باز گستاخان ادب بگذاشتند * تخم كفران و حسدها كاشتند . . . سپهسالار در رساله خود مىنويسد : « فى الجمله هرگاه فرصت يافتندى به استخفاف آن حضرت مشغول گشتندى و حركاتى كه موجب انفعال باشد به عمل مىآورند » . تدبيرها و پادرميانىهاى مولوى ( كه از اخلاق و موقعيّت بهترى در ميان مردم برخوردار بود ) نيز چندان اثرى نداشت . غيبت دوباره شمس و ناله دوباره مولوى در هر حال عرصه بر پير تبريزى سخت تنگ شد . بوى خشونت و تهديدهاى خطرناك به مشام مىرسيد . شمس درنگ را جايز ندانست و بالاخره « خداى مولوى » ( به تعبير خود وى ) براى هميشه از قونيه فرارى شد ، و به روايت ديگر ، به دست يارانِ مولوى از بين رفت . ( 2 ) بار ديگر بىتابى مولوى آغاز شد . او كه مرشد و پير و مراد و خداى خود را از دست داده بود ، قدرت تحمّل فراق و دورى دوباره او را نداشت . دوباره به جستجو پرداخت ، ولى چيزى دستگير وى نمىشد .
1 - پله پله تا ملاقات خدا ص 137 . 2 - مناقب العارفين ص 684 - 683 ، به نقل مولانا جلال الدين .
53
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 53