نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 490
بيان خواجه استفاده مىشود كمال معرفت و اذعان به حقيقت است . نگارنده گويد : آنچه اين مجتهد بزرگ از استاد خويش حضرت آية اللّه العظمى بروجردى و در خاتمه آن از مرحوم خواجه نقل كرد ، و همين طور بيانات ضمنى خود ايشان تمام مراد من را در اين مقدّمه به نحو ايجاز دربر داشت ; جزاهم اللّه عن الاسلام خير الجزاء . ايراد ديگر مثنوى اطنابهاى زيادى است كه خواننده را به خود مشغول مىكند ، و اكثر آنها مصداقِ لايسمن و لا يغنى من جوع است در حالى كه گفتهاند : « خير الكلام ما قلّ و دلّ » بهترين سخن سخن كوتاه و گويا است . و بنابر آنچه نفحات الانس نقل كرده شعر آخرين كلام مولوى در هنگام مرگ بوده است ، با وجود اين غالب بر كلام او اطناب بوده آن هم اطناب در شعر ، نه چون گلستان سعدى كه نثر آن بر نظم غلبه دارد . در پايان به صورت سئوال از مثنوى مىپرسيم كه اگر خداوند عالم بگويد : من كى و كجا گفتم : مشورت مىرفت در ايجاد خلق ؟ و اگر حضرت آدم ابوالبشر بگويد : كجا خواندهاى كه : « زلّت آدم زاشكم بود و باه » ؟ و اگر موسى ( عليه السلام ) عتاب فرمايد و بگويد من به كدام شبان گفته ام : گند كفر تو جهان را گنده كرد ؟ بلكه من به وظيفه خود يعنى رسالت و مفاد « أن ادّوا إلى عباداللّه » داناتر و فرمانبردارترم . و اگر داود مرسل ( عليه السلام ) بگويد : كى خدا به من فرموده كه : « بىجرمى ! ؟ تو خونها كردهاى » من داناتر و عادلتر از آنم كه خون مظلومان را بريزم .
490
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 490