نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 240
گفت كفش را بياورند تا به پا كند ، كلاغى كفش را ربود و سپس از بالا به پايين انداخت و مار از درون كفش بيرون آمد ، سيّد حميرى بعد از شنيدن اين داستان به وعده خود عمل نموده و انشاد كرد : ألا يا قوم للعجب العجاب * لخفّ أبى الحسين و للحباب ( 1 ) « اى مردم شگفت شگفتها ، هر آينه داستان كفش على ( عليه السلام ) و مار ، است » تا آخر اشعار كه در اين باره فرموده است . نمونه ديگر در مسأله آب قليل و كثير مثنوى گويد : نيست دون القلّتين و حوضِ خُرد * كى تواند قطره ايش از كاربرد ( 2 ) توضيح آنكه آب كثير - كه با ملاقات نجس نمىشود و احكام ديگرى بر آن مترتب است كه در جاى خود مذكور است - در اصطلاح شيعه عبارت از آب كر است و در اصطلاح اهل سنّت قلتين ، و در مقابل آن آب قليل است . مرحوم مغنيه مىنويسد : در آب كثير قلّتين مذهب شافعيّه و حنابله است و اندازه آن پانصد رطل عراقى است ، و كر مذهب اماميّه است و اندازه آن هزار و دويست رطل عراقى است . ( 3 ) دليل بر مذهب اماميّه حديث مسلّم اهل بيت ( عليهم السلام ) است كه فرمودهاند : إذا بلغ الماء قدر كرّ لم ينجّسه شيء ( 4 ) « وقتى آب به اندازه كرّ رسيد چيزى آن را نجس نمىكند . »
1 - سفينة البحار 1 / 336 . الكنى و الالقاب ، شرح احوال سيّد حميرى ( رحمه الله ) . 2 - مثنوى دفتر دوّم ، 3309 . 3 - الفقه على المذاهب الخمسة . 4 - وسائل الشيعه 1 / 117 . در وسائل « إذا كان الماء . . . » است ، و روايت را با عبارت فوق علاّمه حلى ( ره ) در نهاية الأحكام 1 / 231 ، نقل فرموده است .
240
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 240