نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 167
اى مثنوى ، بدان كه : إنّ اللّه يبغض الفاحش البذى ( 1 ) « خداوند فحاش بىشرم و بد دهان را دشمن مىدارد » به كدام مجوّز شرعى اين همه رذالت كردى ؟ ما از همين جا با مثنوى در اين مورد قطع ارتباط كرده و مىگوييم : بى سلام از خود بگويم اين كلام * هرچه گفتى بر خودت باشد مدام سبزوارا غم مخور كاين سان جهان * صد جوابش مىدهد با صد بيان . ( 2 ) ببخشيد شاعر نيستم ، لكن « نفثة صدرت » نالهاى از دل پردردى برآمد ، والسلام . داستان حميراء در مثنوى مصطفى آمد كه سازد همدمى * كلّميني يا حميراء كلّمِى سپس كمال عرفان را اعمال مىكند و مىسرايد : اى حميراء آتش اندر نه تو نعل * تا ز نعل تو شود اين كوه لعل اين حميراء لفظ تأنيث است و جان * نام تأنيثش نهند اين تازيان از مذكّر وز مؤنث برتر است * اين نه آن جان است كز خشك و تر است . ( 3 )
1 - اصول كافى 2 / 325 وبحارالانوار 79 / 111 و 112 . 2 - و باز اشاره مىكنم به آنچههانرى كوربن در كتاب خود در شرح حال ملاصدرا فيلسوف بزرگ اسلامى ( و شيعه مذهب ) نقل كرده كه به شاه عباس گفت : اى مرشد اكمل مولوى با اينكه شيعه نبوده ، با ديده احترام به شيعيان مىنگريسته ! ! اگر نسبت درست باشد ؟ 3 - مثنوى دفتر اول ، 1972 . شايد مرادش اين باشد كه لفظ « حميراء » نه لفظ مؤنثى است كه نشانگر مؤنث حقيقى يعنى ذات حر باشد ، و نه به واسطه الف ممدوده مؤنث لفظى است ، بلكه مراد تمثيل حميرا است به جان پيغمبر ، زيرا كه « نفس » مؤنث سماعى است ، و گرنه عايشه در مقام عرفان از هر مرد و زنى بالاتر است ، و اين در حالى است كه سيوطى مىگويد : برتر از همه زوجات پيامبر ( صلى الله عليه وآله و سلم ) خديجه ( عليها السلام ) است .
167
نام کتاب : نقدى بر مثنوى ( فارسي ) نویسنده : سيد جواد المدرسي جلد : 1 صفحه : 167