نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 571
< فهرس الموضوعات > جواب دادن قاضى صوفى را و قصهء ترك و دزدى را مثل آوردن < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير ابيات < / فهرس الموضوعات > جواب دادن قاضى صوفى را وقصهء ترك ودزدى را مثل آوردن < شعر > ( ( 1650 ) ) گفت قاضى بس تهى رو صوفيى خالى از فطنت چو كاف كوفيى ( ( 1651 ) ) تو بنشيدى كه آن پر قند لب غدر خياطان همىگفتن به شب ( ( 1652 ) ) خلق را در دزدى آن طايفه مىنمود افسانه هاى سالفه ( ( 1653 ) ) قصهء پاره ربايى در بُرين مىحكايت كرد او با آن واين ( ( 1654 ) ) در سمر مىخواند درزى نامه اى گرد او جمع آمده هنگامه اى ( ( 1655 ) ) مستمع چون يافت جالب آن وفود جمله اجزايش حكايت گشته بود < / شعر > تفسير ابيات قاضى به صوفى مىگويد : تو يك صوفى رو تهى ( يا ميان تهى ) وخالى از هشيارى مانند كاف در خط كوفى ( ميان خالى ) هستى ، آن داستان را نشنيدهاى كه داستان گوى لب پر از قند شبى در بارهء حيله گرى خياطان مىگفت . افسانه هاى گذشته را در دزدىهاى خياطان ، همىگفت كه آنان چگونه پارچه را مىربايند . مردم زياد دور او جمع شده واو براى آنان درزى نامهاى مىخواند . چون جمعيت شنونده گوينده را جذب كرده بود ، تمام اجزاى بدنش حكايت گشته بود .
571
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 571