نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 505
مىنگرند ، در طرد چنين توصيهاى حق دارند ، زيرا اينان هم مانند كسان ديگر كه از ماهيت انديشه وخواص وعوامل آن اطلاع درستى ندارند ، سر به آستانهء خود تموجات واهتزازات فكرى مىسايند ونمىتوانند به خود فكر مشرف شوند . نگرش آنان به انديشه مانند نگاه كردن خريدار وفروشندهء آينه به خود آينه است ، نه به صورت ونمودهايى كه آينه مىتواند نشان بدهد ونه به آن علل وعواملى كه آيينه را به وجود آورده وبقاى صيقلى او را تضمين مىكند . هيچ انسانى نمىتواند با عشق به خود انديشه وپرستش آن ، كمترين بهرهاى را از انديشه بگيرد . به همين جهت است كه منطق دانان ورياضى دانان حرفهاى فراوانى چه در شرق وچه در غرب وجود دارند كه كمترين گامى در برداشتن پرده از رموز جهان درونى وبرونى راه نرفتهاند ، بلى عدهء كمى از آنان هستند كه راه درست انديشيدن وعمليات رياضى را مانند واقعيات عينى مطرح مىكنند وحقايقى جديدى را از آنها در بارهء خود آنها به دست مىآورند . بهر حال توضيح توصيه جلال الدين واثبات آن بدين قرار است : نخست بايد انديشيد ، باز بايد انديشيد ، اين است اصل نخستين در راه وصول به واقعيات كه مفاد مصرع بيت اول از دو بيت مورد تحليل است : < شعر > اين قدر گفتيم باقى فكر كن < / شعر > پس اگر كسى احتمال بدهد كه جلال الدين مىخواهد مغز وفعاليت مغزى بشرى را از كار بياندازد ، چنين شخصى مطلبى مىگويد كه به جلال الدين مربوط نيست . مگر او نمىگويد : < شعر > اى برادر تو همان انديشه اى مابقى خود استخوان وريشه اى < / شعر > اين اصل نخستين در حقيقت مانند به كار انداختن زور بازو واستخدام وسايل براى آوردن مزاياى طبيعت است . اصل دوم اين است كه اگر ديدى مغز از فعاليت باز ايستاده وكسالت وجمود وركود
505
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 505