نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 441
< شعر > ( ( 1123 ) ) چون ببندى شهوتش را از رغيف سر كند آن شهوت از عقل شريف ( ( 1124 ) ) همچو شاخى كه ببرّى از درخت سر كند قوّت ز شاخ نيك بخت < / شعر > اين هم يك قانون روانى با اهميت كه هنگامى كه يكى از فعاليتهاى روانى سركوب شود ، فعاليت ديگرى قدرت بيشتر پيدا مىكند . اين نخستين بار نيست كه از انديشهء تابناك جلال الدين در كتاب مثنوى در شگفتى فرو ميرويم ، زيرا در مجلدات دوازده گانهء گذشته به طور فراوان جلال الدين را ديدهايم كه با گذشت هفتصد سال ، از قرن بيستم سر در آورده وبا امتيازاتى كه در جهان بينى وانسان يابى به دست آورده ، مىتواند كرسى استادى معتبرترين دانشگاه هاى دنيا را به شايستگى اشغال نمايد . مفاد دو بيت مورد تحليل مسئلهاى است كه تنها روان شناسان دوران متاخر به اهميت فوق العاده آن پى بردهاند . مسئله اين است كه هر يكى از فعاليتهاى روانى آدمى كه از جريان طبيعى خود واز ده شود ، آن فعاليت در اشكال ديگرى بروز مىكند . طرح اين مسئله به طورى كه معروف است از دو پزشك يكى به نام برنهايم وديگرى به نام شاركو آغاز مىشود ودر مكتب فرويد مشروحتر بررسى مىشود . ( 1 ) ادگارپش در بيان مكتب پسيكاناليز مىگويد : « به موجب تحليلهاى متعدد ثابت شده است كه تقريبا تمام اين عوامل باطنى ، پس رانده شده وسر كوفته بوده واز اميال غريزى كه با شرايط زندگانى اجتماعى سازگارى نداشته سرچشمه مىگيرند ، تحت فشار تعليم وتربيت واوضاع واحوال محيط اين « پس راندگى » كه يك طرد اوتوماتيك اميال است غالبا بدون اراده واطلاع انسان انجام مىپذيرد .