responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 411


خنديدن جهود وپنداشتن آن كه صديق مغبون است وندانستن بهاى بلال را < شعر > ( ( 1034 ) ) قهقه زد آن جهود سنگ دل از سر افسوس وطنز وغش وغل ( ( 1035 ) ) گفت صديقش كه اين خنده چه بود در جواب پرسش او خنده فزود ( ( 1036 ) ) گفت اگر جدّت نبودى وغرام در خريدارىّ اين اسود غلام ( ( 1037 ) ) من ز استيزه نمىافروختم خود به عشر اينش مىبفروختم ( ( 1038 ) ) كاو به نزد من نيارزد نيم دانگ تو گران كردى بهايش را به بانگ ( ( 1039 ) ) پس جوابش داد صديق اى غبى گوهرى دادى به جوزى چون صبى ( ( 1040 ) ) كاو به نزد من همىارزد دو كون من به جانش ناظرستم تو به لون ( ( 1041 ) ) زرّ سرخ است وسيه تاب آمده از براى رشك اين احمقكده ( ( 1042 ) ) ديدهء اين هفت رنگ جسمها در نيايد زاين نقاب آن روح را ( ( 1043 ) ) گر مكيسى كرده‌اى در بيع پيش دادمى من جمله ملك ومال خويش ( ( 1044 ) ) ور مكيس افزوده‌اى من زاهتمام دامنى زر كردمى از غير وام ( ( 1045 ) ) سهل دادى زان كه ارزان يافتى در نديدى حقه را نشكافتى ( ( 1046 ) ) حقهء سر بسته جهل تو بداد زود بينى كه چه غبنت اوفتاد ( ( 1047 ) ) حقهء پر لعل را دادى به باد همچو زنگى در سيه رويى تو شاد ( ( 1048 ) ) عاقبت وا حسرتا گويى بسى بخت ودولت چون فرو شد خود كسى ( ( 1049 ) ) بخت با جامهء غلامانه رسيد چشم بدبختت به جز ظاهر نديد ( ( 1050 ) ) او نمودت بندگىّ خويشتن خوى زشتت كرد با او مكر وفن ( ( 1051 ) ) اين سياه اسرار تن اسپيد را بت پرستانه بگير اى ژاژ خا ( ( 1052 ) ) اين تو را وآن مرا برديم سود هين لكم دين ولى دين اى جهود ( ( 1053 ) ) خود سزاى بتپرستان اين بود جلَّش اطلس اسب او چوبين بود ( ( 1054 ) ) همچو گور كافران پر دود ونار وز برون بر بسته صد نقش ونگار < / شعر >

411

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 411
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست