نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 261
شدهام . وقتى كه آن مرد نابينا از در وارد شده عايشه براى خود پوشى فرار كرد زيرا عايشه از غيورى پيامبر كاملًا آگاه بود . هر كس كه زيباتر است مورد رشك بيشتر قرار مىگيرد ، زيرا اى فرزندان معنوى من ، رشك از ناز برخيزد وناز از زيبايى . پير زنهاى زشت وگنديده چون از زشتى وپيرى خود آگ 1 هاند ، لذا حاضر مىشوند كه زن ديگر براى شوهرشان بگيرند . از طرف ديگر ، جمال پيامبر اكرم نيز در هر دو عالم نظيرى ندارد ، بدين جهت نازهاى هر دو جهان شايستهء او ورشگ حقيقى از آن نور ربانى است كه صد برابر خورشيد است . اوست كه مىتواند بگويد : < شعر > كه درافكندم به كيوان گوى را دركشيد اى اختران زو روى را [1] < / شعر > اى اختران تابناك سپهر ، در مقابل شعاع بىنظيرم محو شويد وگر نه رسوا خواهيد گشت . از روى كرم واحسان هر شبى غائب مىشوم ومن هرگز نمىروم ، چنين مىنمايم كه رفتهام ، تا شما اختران مانند خفاشان چند لحظهاى گرد فضا بگرديد ومانند طاوسان زيبا پر وبالى عرضه كنيد وعجب وانكار خود شما را فرا بگيرد وسست عنصرىتان فاش شود . آن گاه به پاهاى زشت خود بنگريد ، چونان اياز كه به چارق خويش مانند شمع مىنگريست . من بار ديگر - < شعر > ( ( 684 ) ) رو نمايم صبح بهر گوشمال تا نگرديد از منى زاهل شمال < / شعر >
[1] كلمهء زو در اين بيت مخفف زود ويا از اوست وهر دو احتمال صحيح است . .
261
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 261