نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 245
آنها را ودر آب جو ريخت وبه آن طبله ها گفت : برو كه تا ابد از اين جو بيرون نيايى ، زيرا عشق چيزى نيست كه كسى يا چيزى همتايش باشد . اين است حال ووضع عشق ، اى حيله گر ، ديده بگشا واين حقيقت عظما را كه در عشق الهى نهفته است ، ببين . تا كى خواهى گفت : من اين را نمىدانم وآن را نمىدانم ؟ از بيمارى مكر پردازى ومحرومى رها شو ودر قلمرو الهى وحى وقيومى گام بگذار باشد كه نمىبينمهاى تو به مىبينم مبدل شود ونمىدانمهايت مىدانم گردد . از اين مستىهاى حيوانى در گذر ، تا خود مستى بخش جان شوى واز اين همه تلون ودگرگونىهاى بىعلت كه دامن جانت را گرفته به استقامت واعتدال معشوق نائل گردى . تا كى به اين مستىهاى پست وكوچه وبازارى دل خوش خواهى داشت ؟ اگر دو جهان از سر مستان يار حقيقى پر شود ، وحدتى در عشق وهدف دارند كه آنان را يكى كرده است وآن يكى هم بسيار عزيز وبا عظمت است ، اين فراوانى وكثرت موجب آن نيست كه هر فردى گمان خوارى در خود ببرد ، زيرا اين كثرت كه وحدتى در ماوراى خود دارد ، عظمت معشوق را مىرساند . مردم پست وخوار ، تن پرستان آتش جو وآتش خوار هستند . اگر تمام دنيا پر از مهتاب شود ، عشق شخصى كه به مهتاب واله است از رونق نمىافتد ، هم چنين است روشنايى آفتاب . تو با اشتراك در قافلهء عشاق رو به بالا بگير وبه بالا بخرام ، كه زمين خدا وسيع است ، اگر چه مستىهاى اين دنيا مانند باز سياه وسپيد خوشايند است ، ولى مستىهاى برتر از اين مستىها در سرزمين قدس الهى وجود دارد . مستى از بادهء طهور ابرار ومقربين عالىتر ، وشير مستىهاى طبيعى در برابر مستى عالى روباه محقرى است . برو خوى اسرافيلى بياندوز تا امتياز روح بخشى ومست سازى به دست بياورى اين مستان پست گراى كه دلشان انديشه را به شوخى مىگيرد ، واين ندانم وآن ندانم را پيشهء خود مىسازند . بايد بدانى كه اين ندانم وآن ندانم براى پيدا كردن مىدانم وموضوع دانستنى است .
245
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 13 صفحه : 245