responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 168


در حقيقت حكايت وبيان آنكه هر نفسى همچو آن هندو مبتلا است < شعر > ( ( 316 ) ) همچنين جمله نعيم اين جهان بس خوش است از دور پيش امتحان ( ( 317 ) ) مىنمايد در نظر از دور آب چون روى نزديك آن باشد سراب ( ( 318 ) ) گنده پير است او واز بس چاپلوس خويش را جلوه دهد چون نو عروس ( ( 319 ) ) هين مشو مغرور آن گلگونه اش نيش نوش آلودهء او را بچش ( ( 320 ) ) تا نيفتى چون فرج اندر حرج صبر من كالصبر مفتاح الفرج ( ( 321 ) ) آشكارا دان نه پنهان دام او خوش نمايد ز اوّلت انعام او ( ( 322 ) ) چون بپيوستى به دام اى هوشيار چند نالى در ندامت زار زار ( ( 323 ) ) نام ميرىّ ووزيرى وشهى نيست الَّا درد ومرگ وجان دهى ( ( 324 ) ) بنده باش وبر زمين رو چون سمند چون جنازه نه كه بر گردن نهند ( ( 325 ) ) جمله را حمال خود خواهد كفور بار مردم گشته چون اهل قبور ( ( 326 ) ) بر جنازه هر كه را بينى به خواب فارس منصب شود عالى ركاب ( ( 327 ) ) زان كه آن تابوت بر خلق است بار بار بر خلقان نهادند اين كبار ( ( 328 ) ) بار خود بر كس منه بر خويش نه سرورى را كم طلب درويش به ( ( 329 ) ) مركب اعناق مردم را مپاى تا نيايد نقرست اندر دو پاى ( ( 330 ) ) مركبى را كاخرش تو ده دهى كه به شهرى مانى وويران دهى ( ( 331 ) ) ده دهش اكنون كه چون شهرت نمود تا نبايد رخت در ويران گشود ( ( 332 ) ) ده دهش اكنون كه صد بستانت هست تا نمانى عاجز وويران پرست ( ( 333 ) ) گفت پيغمبر كه جنت از اله گر همىخواهى ز كس چيزى مخواه ( ( 334 ) ) چون نخواهى من كفيلم مر تو را جنت المأوى وديدار خدا ( ( 335 ) ) آن صحابى زان كفالت شد عيار تا يكى روزى كه گشته بد سوار ( ( 336 ) ) تازيانه از كفش افتاد راست خود فرود آمد ز كس آن را نخواست ( ( 337 ) ) آنكه از دادش نيايد هيچ بد داند وبىخواهشى خود مىدهد < / شعر >

168

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 13  صفحه : 168
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست