نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 824
تفسير ابيات اين پند را از حكيم سنايى غزنوى بشنويد ، تا در نتيجه در اين كالبد كهنه كه رويدادهاى مادى و شهوت پرستى آن را افسرده ساخته است ، تازگى را دريابيد . اين رباعى را كه حكيم سنايى سروده است ، مىتواند شما را از زندان تاريك آب و گل نجات داده ديده گان شما را به عالم بالاتر و پاكتر خيره بسازد . در اين رباعى مانند عادت ديرينه به عنوان يك رباعى شعرى ننگريد ، بلكه براى درك آن هوش را جان بسازيد و جان را هوش كنيد ، اگر مىخواهيد به يك زندگانى واقعى قدم بگذاريد ، و روح شما احساس كند كه در قلمرو طبيعى خود قدم برمىداريد ، اين كفهاى ناپايدار را كه روى اقيانوس روح را به عنوان زندگانى و نمودهاى آن پوشانيده است كنار بزنيد . اگر چه با تمام ساده لوحى خيال خواهيد كرد كه شما با اين كنار زدن مردهايد ، آرى بدين گونه بميريد ، تا حقيقتاً زنده شويد . آن گاه دم عيساى معانى شما را زنده خواهد كرد ، مانند روح پاكيزه تو را خوب و فرخنده خواهد ساخت . و به قول افلاطون : « مت بالاراده تحيى بالطبيعة » ( با اراده بمير تا مطابق طبيعت روح زنده شوى ) . اين را بدانيد كه اگر تمام دنيا هزاران قرنها بهاران ايجاد كند ، هرگز سنگ خارا سر سبز و با طراوت نخواهد گشت . پس مجبوريد كه شما اين حالت ركود و جمود روحى را بركنار كرده بدرياى پر چريان و تلاطم خود روح گام بگذاريد . تو اگر نتوانى اين حقيقت را تصور نمائى ، حداقل براى مدتى هم كه شده است اين افتادگى و گذشت از خود طبيعى را بپذير . تو كه ساليان دراز سنگ خارا بودهاى ، روزى چند هم خاكسار باش . < / لغة النص = فارسي >
824
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 824