نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 78
ذهن تغيير و تبديل بدهيم ، روى اين اصل است كه همواره بايستى مشيت خداوندى را در كارها منظور كرد . سپس جلال الدين مىگويد : اين كه مىگويم : اين اطباى استثناء را ترك كردند ، يعنى مشيت خداوندى را منظور ننمودند و نگفتند : « مگر خدا بخواهد كه مداواى ما اثرى نداشته باشد » . مقصود اين است كه حالت روانى آنان قساوت داشته ، غرور و خود پرستى بود كه نگذاشت آنان كار خود را به مشيت خداوندى وابسته نمايند . و اما خود جملهء « مگر اين كه مشيت خداوندى طور ديگرى بوده باشد » سخنى است كه ممكن است در يك حالت روانى زود گذر از زبان انسان در آيد يعنى فقط سخنى بوده باشد كه از يك هيجان زود گذر و بدون ريشهء اساسى گفته شود . سپس جلال الدين متذكر اصل اساسى مىشود و مىگويد : اشخاص با معرفت به مقام ربوبى و مردم آگاه و الهيون واقعى بدون اين كه كلمهء استثناء را به زبان بياورند ، در اعماق روح خود مىدانند كه : < شعر > ازمة الامور طرّا بيده و الكل مستمدة من مدده ( < / شعر > سر رشته هاى تمام امور به دست اوست و همهء موجودات و پديده ها از آن مقام ربوبى براى وجود خود كمك مىگيرند ) . يك معناى ديگر با مقصود جلال الدين سازگار است ، و آن اين است كه مىخواهد بگويد كسانى هستند كه از شدت نزديكى به خداوند بدون اين كه كلمهء بر زبان بر آورند با خود مستثنى ( الله ) يا ( مشيت الله ) هم دم مىباشند و متوجه هستند كه : « وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْه مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ » 50 : 16 [1] ( ما از رگ گردن به انسان نزديكتريم ) . « وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ » 57 : 4 [2] ( هر كجا كه باشيد او با شماست . )