نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 722
معين ندارد ، گفتار خداوندى است كه ابداع كننده هر حقيقت است . تكيه گاه و استناد همه چيز به اوست ، ولى استناد و تكيه گاهى براى او وجود ندارد . اگر طعم اين حقيقت را كه مىگويم چشيدهاى ، براى تكميل آن تواضع داشته باش ، و دنيا را در خور بىاعتنايى قرار بده و دل را منفجر ساز و اشكى چند بريز ، زيرا پدر ما آدم عليه السلام براى باز گشت و توجه به سوى خدا همين راه را انتخاب كرد ، به همين علت به زمين آمد و از آن مقام والا براى اعتذار به اين خاكدان قدم گذاشت . تو اگر ناخلف نيستى و واقعاً خود را از فرزندان آن آدم مىدانى كه فرشتگان بر او سجده نمودند . هميشه در تكاپو باش و در جستجوى او تلاش كن . تو كه دلى مانند شيشه جامد و زود شكن و بىاستعداد دارى ذوق آب حيوان اصلى را كه قوام روح است چگونه خواهى دريافت ؟ تو مانند خر كه پايش در گل رفته است و توانايى بيرون آمدن ندارد در گل و لجن شهوت و هواى نفسانى غوطه ور شدهاى . براى غذاى جان گران بهايت از آتش سوزان دل و از آب ديده گان نقلى بساز ، باشد كه روح تو غذاى خود را دريابد ، بوستان بدون خورشيد سوزان و بدون ابر گريان فرسوده مىگردد . آرى ابر گريان خاك وجود ما را با طراوت خواهد ساخت . < شعر > روى خاكى و نم چشم مرا خوار مدار چرخ فيروزه طرب خانه از اين كهگل كرد < / شعر > حافظ آن كسى كه عاشق نان است و نمىداند كه حتى خود نان بدون آب نمىتواند ايجاد شود ، چگونه ذوق آب ديده گان را درك خواهد كرد ؟
722
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 722