responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 636


< شعر > ( ( 1465 ) ) ور بود اين جبر جبر عامه نيست جبر آن امّارهء خودكامه نيست ( ( 1466 ) ) جبر را ايشان شناسند اى پسر كه خدا بگشادشان در دل بصر ( ( 1467 ) ) غيب و آينده بر ايشان گشت فاش ذكر ماضى پيش ايشان گشت لاش ( ( 1468 ) ) اختيار و جبر ايشان ديگر است قطره ها اندر صدفها گوهر است ( ( 1469 ) ) هست بيرون قطرهء خرد و بزرگ در صدف آن درّ خرد است و سترگ ( ( 1470 ) ) طبع ناف آهو است آن قوم را از برون خون و از درونشان مشكها ( ( 1471 ) ) تو مگو كاين نافه بيرون خون بود چون رود در ناف مشكى چون شود ( ( 1472 ) ) تو مگو كاين مس برون بد محتقر در دل اكسير چون گشتست زر ( ( 1473 ) ) اختيار و جبر در تو بُد خيال چون در ايشان رفت شد نور جلال ( ( 1474 ) ) نان چو در سفره است او باشد جماد در تن مردم شود او روح شاد ( ( 1475 ) ) در دل سفره نگردد مستحيل مستحيلش جان كند از سلسبيل ( ( 1476 ) ) قوت جان است اين اى راست خوان تا چه باشد قوت آن جان جان نانت قوت تن و ليكن در نگر تا كه قوت جان چه باشد سربه سر ( ( 1477 ) ) گوشت پارهء آدمى با عقل جان مىشكافد كوه را با بحر و كان ( ( 1478 ) ) زور جان كوه كن شق الحجر زور جان جان در انشق القمر ( ( 1479 ) ) گر گشايد دل سر انبان راز جان به سوى عرش سازد ترك تاز گر زبان گويد ز اسرار نهان آتش افروزد بسوزد اين جهان ( ( 1480 ) ) فعل حق و فعل ما هر دو ببين فعل ما را هست دان پيداست اين < / شعر >

636

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 636
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست