نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 594
در دنبال است كسى متوجه كارهاى ظالمانه تو نيست ؟ آرى . < شعر > يا سبو يا خم مىيا قدح باده كنند يك كف خاك در اين ميكده ضايع نشود < / شعر > مگر نديدى كه كفار قريش و بت پرستان تبه كار چه اندازه پيامبر گرامى ما را شكنجه دادند ؟ او هيچ گونه وسيله دفاع نداشت ، اما ياورى داشت كه ياورى ياوران بدون مشيت او همه بر باد فناست . هنگامى كه پيامبر ما ناملايمات را متحمل شد ، فتح و پيروزى را خداوند براى او نصيب ساخته و فرمود : « إِذا جاءَ نَصْرُ الله وَاَلْفَتْحُ . وَرَأَيْتَ اَلنَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ الله أَفْواجاً . فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاِسْتَغْفِرْه إِنَّه كانَ تَوَّاباً . » 110 : 1 - 3 [1] آرى روزى فرا رسيد كه ابرهه با آن لشكريان بىشمار و با آن وسايل جنگى ، با فيلهاى نبرد آزموده اش رو به بيت الله الحرام آمد كه آن جا را تخريب كند ، در حقيقت خانه خويش را نابود كند . حاميان بيت الله در مقابل آن سيل لشكر كه ابرهه بسيج كرده بود ناتوان و درمانده بودند ، خداوند پرندگان ضعيفى را به نام ابابيل به پيكار آنان فرستاد ، و ريشهء آنان را از صفحهء وجود بر انداخت . زينهار كه نيروى خود را روى ضعيفان نيازمايى . زينهار ، گمان نكنى كه ناتوان صداى خويش را زير چكمه هاى تو خاموش مىسازد ، بلكه به طور اطمينان بدان كه هنگامى كه يك بىنوايى در زير پنجه هاى ستمگرى دست و پا مىزند ، صداى بسيار ضعيف او ساكنان عالم بالا را به غلغله مىاندازد . وسيلهاى را كه براى بردن يك انسان