نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 587
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 848)
« المؤمن مرآت المؤمن . » [1] ( مؤمن آينه مؤمن است . ) < شعر > ظلمت چَه به كه ظلمتهاى خلق سر نبرد آن كس كه گيرد پاى خلق < / شعر > دريغا ، كه انسان گاهى بايستى از دست انسانها به خلوتگاه ها پناه ببرد با اين كه انسان هم نوع انسان است ، و با اين كه اين اندازه پيامبران الهى و اولياء الله و مصلحين خردمند و دانشمندان اخلاقى انسان را به انسان نزديك كرده و آنها را مانند اعضاى يك پيكر معرفى كردهاند ، تا آن جا كه در همين قرن بيستم اولين مادهاى كه اغلب دول به نمايندگى جوامع پذيرفتهاند ، همين است كه : انسان برادر انسان است ، با اين حال تبه كارى و تنازع در بقاء آن چنان عقل و وجدان او را مسخر نموده است كه گويى : ميان آنها عداوت خيلى قوىتر و شديدتر از عداوت ميان انسان و يك درندهء وحشى مىباشد . به همين جهت است كه انسان از انسان فرار مىكند و اين مطلب امروزه با يك قيافهاى كه از هداياى تمدن محاسبه ناشده است ، به شكل ديگرى در آمده است ، به جاى اين كه انسان را با انسان آشنا بسازند و افراد را به محبت و عاطفهء انسانى تحريك نمايند ، هر روز كه مىگذرد ، بيگانگى انسانها از يكديگر زيادتر و غير قابل آشتى مىباشد . تا جايى كه يك دانشمند امروز مجبور است كه بگويد : ديگر حتى زمين هم كه آشيانهء عاطفه انگيز و سامان اصلى نياكان ما بود ، براى ما غربت شده و انسانهاى آن به همديگر غريب و بيگانه شدهاند .