نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 56
روى اين اصل محبوبيت معشوق بايستى با تكرار تجسماتى كه در شخصيت عاشق انجام مىگيرد از بين برود ، و اگر بگوييم كه با تكرار تجسمات ، معشوق مانند قشرى از روح عاشق مىگردد ، بايستى معشوق محبوبيت و زيبايى خود را براى عاشق از دست بدهد . اكنون مىتوانيم اين نتيجه را بگيريم كه براى وجود عشق و يا پايدارى آن ، عاشق بايستى كاملا احساس دو شخصيت كند ( شخصيت خود ) ( عاشق ) و شخصيت محبوب ( معشوق ) . 2 - اگر دو شخصيت عاشق و معشوق يكى بوده باشد ، بايستى به يكى از چهار صورت ذيل در آيد : يك - شخصيت معشوق عين شخصيت عاشق . دو - شخصيت عاشق عين شخصيت معشوق . سه - دو شخصيت با همديگر تفاعل نموده باعث حدوث شخصيت ثالث شوند . و به اصطلاح سنتزى از دو شخصيت حاصل آيد . چهار - شخصيت معشوق با شخصيت عاشق در هم بياميزد و باعث حدوث شخصيت ديگرى براى عاشق بوده باشد كه در اصطلاح روان شناسى آن را ( چند شخصيتى ) مىنامند . در صورت اول اگر بگوييم : انسان مىتواند به خودش عاشق ( اصطلاحى ) باشد ، در اين صورت مىشود گفت : كه شخصيت معشوق عين شخصيت عاشق گشته است و عاشق به خودش عشق مىورزد . در صورت دوم - هنگامى كه عاشق وجود ندارد عشق هم وجود ندارد . اما در صورت سوم - بايستى گفت شخصيت ثالث در درون كدام يك از دو نفر قرار گرفته است ( عاشق يا معشوق ) ؟ اولا ممكن است معشوق هيچ گونه اطلاعى از وضع روانى عاشق نداشته و يا اساسا بىنياز از عشق بوده باشد . و ثانيا - هيچ جاى ترديد نيست كه طعم عشقى كه عاشق مىچشد ( كه از مقولهء فعاليت است ) غير از طعم عشقى است كه معشوق مىچشد ( كه جنبهء انفعالى دارد ) ، و به عبارت ديگر دو جنبهء مثبت و منفى
56
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 56