نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 411
( اى نفس با آرامش در حالى كه تو از خدا راضى و او از تو خشنود است به سوى خدايت بر گرد ) خواهيم گفت : « لبيك اللَّهم لبيك ؟ » يك نكتهء بسيار لطيفى كه در مضمون بيت جلال الدين وجود دارد اين است كه : نفسهايى كه بر مىآوريم ، جانهاى ما را اندك اندك از اين جهان زندگى مىدزدد . اين اندك اندك دزديدن باعث اين است كه ما هيچ گونه به لحظات عمر گران مايه فكر نمىكنيم . مثال بسيار لطيفى در اين باره از بعضى از علماى اخلاق معروف است ، او مىگويد : يك فرد هشيارى به دكان بقالى رفت و به او گفت : هر صد عدد از اين گردوها چند است ؟ مرد بقال گفت : هر صد عدد مثلًا ده ريال ، آن مرد گفت : پنجاه عدد از اين گردوها چند خواهد شد ؟ بقال گفت : پنج ريال ، آن مرد گفت : بيست و پنج عدد از اين گردوها چند مىشود ؟ گفت دو ريال . باز آن مرد پرسيد : دوازده و نيم عدد از اين گردوها چند است ؟ بقال گفت : يك قران و پنج شاهى . تدريجاً به جايى رسيد كه براى يك عدد از گردوها واحد پول مثلًا يك ده شاهى وجود نداشت . گفت : يك عدد گردو چند است ؟ گفت : ارزشى ندارد ، آن مرد گفت بنا بر اين يك عدد گردو به من بده ، باز گردوى دومى را خواست . اين مثال از آن جهت كه عدم توجه به واحدهاى اوليهء ارزش مىتواند ارزش كلى را هم ساقط كند ، بسيار اديبانه گفته شده است ، مخصوصاً در نظر گرفتن اين كه لحظات زمان در حال گذشتن لحظه به لحظه انجام مىگيرد ، و انسان لحظه ها را به طور متراكم كه مثلًا يك روز يا يك ماه را تشكيل بدهد مىبيند ، لذا عمر گران مايه مانند آن دانه هاى گردو بدون ارزش مستهلك مىگردد .
411
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 411