نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 406
< شعر > ( ( 874 ) ) اصل ايشان بود ز آتش ز ابتدا سوى اصل خويش رفتند انتها < / شعر > باز نظرى به باز گشت فرع به اصل خود جلال الدين بار ديگر در اين ابيات مسئلهء رجوع به اصل را مطرح ساخته ، مىگويد آن پادشاه جحود و ياورانش از آتش بودند كه آتش در دودمان انسانهاى با ايمان بر افروختند . ما در گذشته اين مطلب را بيان نموده گفتيم ، اين يك اصل كاملًا صحيح نيست زيرا مسئلهء حركت و تحول همه جانبه و همگانى كه در موجودات حكمفرماست ، رجوع به اصل از نظر علمى و فلسفى صحيح نيست . به نظر مىرسد اين مسئله « سرشت اولى انسانى » و « خميرهء اصلى » و « ذات او » مفاهيمى را مىگويد كه براى رو پوشى به نادانىهاى بشريت ساخته شده است ، مانند بهره بردارى نابجا از كلمات قضا و قدر . . . و غير ذلك . ولى مطلبى كه مىتوان گفت انسان چنان كه از نيكويى و رشد شخصيت به جايى مىرسد كه گويى ذات او نيكو است ، گويى واقعاً از خميرهء عليين سرشته شده است ، همچنين از زشتى و تبه كارى به مرتبهاى از سقوط مىرسد كه به نظر مىآيد كه اين فرد ذاتاً و از نظر ماهيت زشت و ستمكار و بد فطرت است . اين مطلب قابل مشاهده است ، ولى بايستى با دقت بيشترى اين اصل را رسيدگى كرد . زيرا ادلهء فراوانى اثبات مىكند كه هيچ كودك هنگام زائيده شدن نيكى و بدى را به طور صد درصد با خود نمىآورد ، بلى به قول روان شناسان هر فردى كه قدم به اين جهان مىگذارد دو چمدان پر از عوامل وراثت زير بغل او مىدهند ، و به اين دنيا روانه اش مىسازند ، ولى اين عوامل وراثت هرگز نمىتواند به طور صد درصد سر نوشت آيندهء يك انسان را معين نمايد ، اغلب پدران كه داراى فرزندان متعدد هستند از نظر اخلاقى و نمودهاى روانى با يكديگر
406
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 406