نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 362
چون براى خود انسان به عنوان شاه راه و سر لوحهء زندگانى تلقى گشته است ، مانند قطب نما تمام شئون زندگانى او را رهبرى و هدايت مىكند ، مثلًا اگر فرض كنيم شاه راه زندگانى يك انسان مقام و جا هست ، يعنى اين مفهوم را براى خود عالىترين ايده آل تلقى كرده است ، در آن هنگام كه اين جاه و مقام به حد پرستش و تفسير كنندهء تمام شئون زندگانى فردى و اجتماعى براى آن انسان پذيرفته شود ، بتى تراشيده مىشود كه هر چه از آن بت سرازير گردد ، خلاف حقايق بوده مىتواند بتهايى را در خارج براى پرستش نيز بسازد . اگر فرض كنيم كه صد عدد كوزه داشته باشيم مىتوانيم آن كوزه ها را با يك سنگ از هم متلاشى كنيم ، در صورتى كه جريان آب چشمه دائمى بوده مادامى كه به مادر چاه و اصل منبع متصل است ، عوارض خارجى نمىتواند آن را از جريان باز بدارد . از آن جهت كه بتهاى خارجى ، موجودات محسوس و محدود و تحت تسلط انسانى مىباشند ، با يك مقدار تلقينات صحيح و منطقى مىتوان آنها را شكسته و از هم متلاشى ساخت ، اما بت نفس را نمىتوان به آسانى و سهولت متلاشى كرد . چه قيافه هاى حق به جانبى كه به خود مىگيرد . چه استدلالات سفسطه آميزى كه پيش روى انسانى مىگذارد . آرى بسيار مشكل است از عهدهء رام كردن نفس بر آمدن . زيرا چنان كه در بحث سابق گفتيم : پيوستگى آن با اصل حيات آن چنان قوى است كه اغلب اوقات مبارزه با نفس ، با مبارزه با اصل حيات اشتباه مىشود . بدين جهت است كه مبارزه با نفس اماره را آسان شمردن نادانى محض است . صورت نفس انسانى مانند دوزخ با هفت در است : اين نفس بتگر و بت ساز در هر نفس مىتواند مكرها و حيله ها و فريبها بر سر راه انسان
362
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 362