و داراى سعد و نحس رهايى ببخشد ، او خواهد توانست با آن اختران ما وراى طبيعى پيوستگى داشته باشد ، او با اين اتصال مىتواند ، كفار و تبه كاران را كه مىخواهند به سوى آسمانها عروج كنند ، سنگسار كند . اگر اين اشخاص خشمگين گردند ، خشم آنان معلول و يا هم سنخ خشم مريخ آسمان طبيعى نمىباشد ، بلكه اگر چه در ظاهر منقلب به نظر مىآيد ، ولى در باطن پيروزمندى است كه در ظاهر خاصيت مغلوبى دارد .
به عبارت روشنتر دو مفهوم غالب و مغلوب براى او غير از دو مفهوم غالب و مغلوب زندگانى طبيعى است . نور غالب الهى نه كسوفى دارد و نه تاريكى ، زيرا اين تاريكىها و كسوفها در نتيجهء آميختن عوامل طبيعت با يكديگر نمودار مىشوند ، در صورتى كه نور الهى آميزشى با عوامل طبيعت ندارد ، اين نور الهى كه در افراد جلوه مىكند ، در ميان دو انگشت خداوندى است .
اكنون گمان مبر كه در بخشش اين نور ربانى ، خداوند در ميان مردم تفاوتى ايجاد كرده است ، بلكه او به طور عادلانه و مساوى نور خود را براى مردم تابانيده است ، ولى آنان كه داراى رشد و صلاحاند دامنهاى خود را باز كرده آن نور را به جان و دل خويشتن خريده‌اند ، زيرا آنان مانند اجزاء نور الهى هستند كه تمايل به كل خويش دارند ، چنان كه بلبلان تمايل طبيعى به گل ابراز مىنمايند .
رنگهاى ظاهرى تو را نفريبد ، اين حيوانات است كه ظواهر آنها مطلوب است ، تو بايستى رنگ حقيقى انسانها را از درون آنها جستجو نمايى و انگاه متوجه باش كه رنگهاى زيباى درون انسانى منبع صفا و نيكويى دارد ، و بالعكس رنگ زشت سيرتان از آب سياه جفا مىباشد ، رنگهاى نيكو صبغه اللَّه ، و رنگ زشت موجب لعنت خداوندى است .

355