نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 324
به او بسپاريم ، زيرا او خورشيد زندگانى ما بود ، اكنون كه از دست رفته است بايستى چراغى فرا راه زندگانى خود بجوييم . اكنون كه از ديدار روى يار محروم گشتهايم ، كسى را پيدا كنيد كه بتواند نمونهاى از او بوده ما خود را به او بسپاريم . آرى چنين است كه : < شعر > چون كه گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از كه جوييم از گلاب < / شعر > باز دو باره جلال الدين اين مطلب را شروع مىكند كه مسئلهء نائب و منوب عنه يعنى شخص الهى و جانشينش دو حقيقت نيستند ، و اين حس صورت پرستى ماست كه آنها را دو نشان مىدهد ، و اگر ديدهء حقيقت بين داشته باشيم و نور واقعى را درك كنيم خواهيم ديد : كه همهء آنها يك حقيقت بيش نيستند . البته به اين مضمون روايتى در بارهء امامان وارد شده است كه مىگويد : « كلهم نور واحد » . ( همهء پيشوايان راه حق و حقيقت يك نورند ) از اين نظر حقيقتاً چنين است كه آنان در يك روح كلى الهى مشترك مىباشند .
324
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 324