نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 307
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 848)
كودك با دايه ، گريه كودك در مقابل دايه از نظر احساس نيك و بد در بارهء او نيست . همچنين ما آن دستگاه خاموش موسيقى هستيم كه تو ما را به صدا درمىآورى . اين زارىها كه ما مىكنيم از ما نيست ، بلكه ايجاد كنندهء اين زارىها تويى . ما همانند آن ناى هستيم كه نواى آن را تو مىنوازى ، آرى ما صدا ايجاد مىكنيم ، ولى صدا از ما نيست ، بلكه ما مانند آن كوه هستيم كه صدا را منعكس مىنمايد . ما به منزلهء آن وسايل شطرنج هستيم كه برد و باختى كه در آن نقش مىبندد ، از بازيگر است نه از خود وسايل شطرنج . بالاتر از همهء اينها اصلا ما كيستيم كه در مقابل تو بگوييم ما هستيم و تو هستى ؟ و بدينسان در مقابل هستى تو براى خود هستى اثبات كنيم ؟ در بيت ، ذيل طرف سخن خداى يگانه است : < شعر > ما عدمهاييم و هستىهاى ما تو وجود مطلق فانى نما < / شعر > موجوديت ما در مقابل ذات احديت نمايش هستى دارد نه اينكه حقيقتاً داراى موجوديت اصيل بوده باشد ، آن جنبهء هستى واقعى ما وجود مطلقى است كه نمايش فنا در ساير موجودات متكثره دارد . بنا بر اين همهء ما داراى آن نمود هستيم كه شير نقش شده در پرچم ، اگر حركتى از او ديده شود با هيچ منطق و عقلى نمىتوان آن را به خود شير نقش شده در يك پارچه نسبت داد . اين حركت از باد است ، و تمام تكاپوها و فعاليتهاى ما از آن نيروى نهانى است ، آن نيروى نهانى كه جانهاى ما فدايش باد . البته مقدارى از ابيات جلال الدين در بارهء رابطهء كارهاى انسان بلكه موجوديت انسانى با خدا ، داراى همان مضمون است كه اين جمله : « لا
307
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 307