نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 255
و اما براى او آغاز و انجام و گذشت قرون و اعصار اثرى ندارد ، بلكه مطرح نيست . 2 - اصل دوم كه از نظر تحريك انسان به تكامل فوق العاده عالى است ، اين است كه تو اين جهان هستى را به اين شكل محدود كه مىبينى مولود اين حواس و سازمان درونى تو است كه به كار نبسته به طور طبيعى از آنها بهره بردارى مىنمايى ، اگر روان خود را تربيت و تزكيه كنى و در خود استعداد گيرندگى ايجاد كنى ، آن وقت خواهى ديد كه همين جهان هستى صدها جهان ديگرى را دارا است كه از حواس و ذهن مردم معمولى به دور است . اين مطلب با در نظر داشتن نسبيت حواس و ادراكات درونى كاملًا قابل قبول است ، زيرا مىبينيم كسى كه داراى يك حس است به اندازهء همان حس براى خود جهانى درك مىكند ، و كسى كه دو حس دارد همچنان جهانى مطابق محصول دو حس . . . . مخصوصاً با در نظر داشتن اين كه قاره هاى كشف نشدهء روح محدود نيست ، و انسان از سرمايهء كلانى كه در درون خود دارد بهره بردارى نمىكند . اگر بتوانيم با تلاش در علوم از يك طرف و تصفيهء باطن از طرف ديگر در قله هاى جهان هستى صعود كنيم دنياهاى زيادى خواهيم ديد ، چنان كه كودك هنگامى كه از شكم مادر بيرون مىآيد جهانى فراختر و شگفت انگيزترى را مىبيند . خداوند مىفرمايد : « وَاِتَّقُوا الله وَيُعَلِّمُكُمُ الله » 2 : 282 [1] ( شما تقوى بورزيد و خدا به شما تعليم خواهد كرد ) و اين است معناى اين بيت كه مىگويد : < شعر > صد چو عالم در نظر پيدا كند چون كه چشمت را به خود بينا كند < / شعر > اصل سوم - مىگويد : اگر چه جهان هستى در مقابل تو بسيار بزرگ و با عظمت مىنمايد ، ولى در مقابل عظمت آن وجود بزرگ به مقدار ذرّهاى نيست .