نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 253
آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَاُذْكُرُوا ما فِيه لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ » 7 : 171 [1] بيان داستان بنى اسرائيل است كه ( خداوند كوه را از جايش كنده و در بالاى سر آنان نگه داشت ، مانند اين كه وسيله سايبان است حتى آنان گمان كردند كه كوه به سر آنها فرود مىآيد ) . بعيد نيست مقصود جلال الدين از اين بيت كه مىگويد : < شعر > بس دل چون كوه را انگيخت او مرغ زيرك با دو پا آويخت او < / شعر > همين آيه بوده باشد كه خداوند براى سپاهيان بنى اسرائيل كوه را از جا كنده و عليه فرعون آنها را حفظ نمود ، و فرعون زيرك را در مقابل سپاه موسى مانند مرغ زيرك از دو پا آويزان كرد ، به اين معنا كه در مقابل موسويان فرعونيان ناتوان گشتند . و ممكن است مقصود جلال الدين استشهاد به آيه نبوده فقط خود مطلب را به عنوان يك اصل گوشزد مىكنند : كه او خداوندى است كه دلهاى مانند كوه را متزلزل مىكند ، مطابق مضمون اين آيه : « وَاِعْلَمُوا أَنَّ الله يَحُولُ بَيْنَ اَلْمَرْءِ وَقَلْبِه » 8 : 24 [2] ( و مرد بسيار زيرك و هشيار را مانند شكارچى كه مرغ زيرك را مىگيرد ، و از پاهايش آويزان مىنمايد گرفتار و ساقط مىكند ) . « وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ اَلَّذِينَ اِعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي اَلسَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ » 2 : 65 [3] ( مىدانيد آنان كه از شما يهودىها از مقررات روز شنبه تجاوز كردند گفتيم تبديل به ميمون شوند ) . « قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ » 21 : 69 [4] ( گفتيم : اى آتش به ابراهيم خنك و گوارا و تسليم باش ) .