responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 249


< شعر > جان و دل را طاقت اين جوش نيست با كه گويم ؟ در جهان يك گوش نيست < / شعر > اگر مردم گوش شنوا داشتند ، به طور لزوم ديدهء حق بين هم داشتند ولى چه بايد كرد ؟ گوش مردم از نعره هاى مستانهء شهوت پرستى پر است او چگونه بشنود صدايى را كه از اعماق جان هستى طنين مىاندازد ؟ اگر انسانها مىتوانستند اين حقيقت را درك كنند كه در جهان لطيف و ظريفى زندگى مىكنند ، و اگر مىفهميدند كه ريزش فيض خداوندى بر اين جهان چگونه دائمى و لحظه به لحظه است ، در آن موقع درك مىكردند كه خداوندى كه جماد را تبديل به جان آدمى مىكند ، همان خدا كيميا سازى است كه قدرت هر گونه فعاليت در هر موجودى براى او وجود دارد .
سپس يك مسئلهء با اهميت ديگرى را متذكر مىشود كه در روش زندگانى انسانى شايد عالىترين مسئله است ، و بدون توجه به آن ، تمام مساعى انسانى بىهوده و بىثمر خواهد بود . اين مسئله مىگويد :
< شعر > بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سر بلندى بر آسمان توان زد < / شعر > اين مسئله مىگويد :
< شعر > در آستان معشوق از آسمان مينديش كز اوج سربلندى افتى به خاك پستى < / شعر > اين مسئله مىگويد :
< شعر > تا جان به تن به بينى مشغول كار او شو هر قبله‌اى كه بينى بهتر ز خود پرستى < / شعر > هستى با عظمت خداوندى قابل قياس با هستى ساير موجودات نمىباشد ولى اين به آن معنا نيست كه ساير موجودات هستى ، ندارند ، بلكه هستى آنها در مقابل هستى خداوند آن چنان ناچيز است كه موجوديت كالبد مادى ما در مقابل روح با آن عظمت خيره كننده اش .
اين بحث از عميقترين مباحث فلسفه و عرفان است كه در مثنوى بارها

249

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 249
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست