responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 800


در بيان مضرت تعظيم خلق و انگشت نما شدن < شعر > ( ( 1849 ) ) تن قفس شكل است ز ان شد خار جان در فريب داخلان و خارجان ( ( 1850 ) ) اينش گويد من شوم هم راز تو وانش گويد نى منم انباز تو ( ( 1851 ) ) اينش گويد نيست چون تو در وجود در كمال و فضل و در احسان و جود ( ( 1852 ) ) آنش گويد هر دو عالم آن توست جمله جانهامان طفيل جان توست آنش خواند گاه عيش و خرمى اينش گويد گاه نوش و مرهمى ( ( 1853 ) ) او چو بيند خلق را سر مست خويش از تكبر مىرود از دست خويش ( ( 1854 ) ) او نداند كه هزاران را چو او ديو افكندست اندر آب جو ( ( 1855 ) ) لطف و سالوس جهان خوش لقمه‌اى است كمترش خور كان پر آتش لقمه‌اى است ( ( 1856 ) ) آتشش پنهان و ذوقش آشكار دود او ظاهر شود پايان كار ( ( 1857 ) ) تو مگو آن مدح را من كى خرم از طمع مىگويد او من پى برم ( ( 1858 ) ) مادحت گر هجو گويد برملا روزها سوزد دلت ز ان سوزها ( ( 1859 ) ) گر چه دانى كه ز حرمان گفت آن كان طمع كه داشت از تو شد زيان ( ( 1860 ) ) آن اثر مىماندت در اندرون در مديح اين حالتت هست آزمون ( ( 1861 ) ) آن اثر هم روزها باقى بود مايهء كبر و خداع جان شود ( ( 1862 ) ) نيك بنمايد چو شيرين است مدح بد نماند ز انكه تلخ افتاد قدح ( ( 1863 ) ) همچو مطبوخ است و حب كان را خورى تا بديرى شورش و رنج اندرى ( ( 1864 ) ) ور خورى حلوا بود ذوقش دمى اين اثر چون آن نمىيابد همى ( ( 1865 ) ) چون نمىپايد همى ماند نهان هر ضدى را تو به ضد آن بدان ( ( 1866 ) ) چون شكر ماند نهان تأثير او بعد چندى دمل آرد نيش جو ور حب و مطبوخ خوردى اى ظريف اندرون شد پاك ز اخلاط كثيف ( ( 1867 ) ) نفس از بس مدحها فرعون شد كن ذليل النفس هوناً لا تسد < / شعر >

800

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 800
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست