responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 794


بيرون انداختن مرد تاجر طوطى را از قفس و پريدن او < شعر > ( ( 1825 ) ) بعد از آنش از قفس بيرون فكند طوطيك پرّيد تا شاخ بلند ( ( 1826 ) ) طوطى مرده چنان پرواز كرد كافتاب از چرخ تركى تاز كرد ( ( 1827 ) ) خواجه حيران گشت اندر كار مرغ بىخبر ناگه بديد اسرار مرغ ( ( 1828 ) ) روى بالا كرد و گفت اى عندليب از بيان حال خودمان ده نصيب ( ( 1829 ) ) او چه كرد آن جا كه تو آموختى ؟
چشم ما از مكر خود بر دوختى ساختى مكرى و ما را سوختى سوختى ما را و خود افروختى ( ( 1830 ) ) گفت طوطى كو به فعلم پند داد كه رها كن نطق و آواز و گشاد ( ( 1831 ) ) ز انكه آوازت تو را در بند كرد خويش او مرده پى اين پند كرد ( ( 1832 ) ) يعنى اى مطرب شده با عام و خاص مرده شو چون من كه تا يابى خلاص ( ( 1833 ) ) دانه باشى مرغكانت بر چنند غنچه باشى كودكانت بر كنند ( ( 1834 ) ) دانه پنهان كن به كلى دام شو غنچه پنهان كن گياه بام شو ( ( 1835 ) ) هر كه داد او حسن خود را در مزاد صد قضاى بد سوى او رو نهاد ( ( 1836 ) ) چشمها و خشمها و رشكها بر سرش بارد چو آب از مشكها ( ( 1837 ) ) دشمنان او را ز غيرت مىدرند دوستان هم روزگارش مىبرند ( ( 1838 ) ) آن كه غافل بود از كشت بهار او چه داند قيمت اين روزگار ( ( 1839 ) ) در پناه لطف حق بايد گريخت كو هزاران لطف بر ارواح ريخت ( ( 1840 ) ) تا پناهى يابى آن گه چه پناه آب و آتش مر تو را گردد سپاه ( ( 1841 ) ) نوح و موسى را نه دريا يار شد ؟
نى به اعداشان به كين قهار شد ؟
( ( 1842 ) ) آتش ابراهيم را نى قلعه بود ؟
تا بر آورد از دل نمرود دود ( ( 1843 ) ) كوه يحيى را نه سوى خويش خواند ؟
قاصدانش را به زخم سنگ راند ( ( 1844 ) ) گفت اى يحيى بيا در من گريز تا پناهت باشم از شمشير تيز < / شعر >

794

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 794
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست