responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 780


< شعر > ( ( 1801 ) ) اى جهان كهنه را تو جان نو از تن بىجان و دل افغان شنو < / شعر > بياييد هر چند كه جهان و كالبد جسمانى را كهنه مىبينيد جان تازه در آن دريابيد اين مسئله هم براى اغلب افراد انسانى يا مطرح نيست ، و يا اين كه به طور بسيار سطحى تلقى مىگردد ، كه چگونه در هر لحظه‌اى مىتوان اين جهان كهنه را تازه و نو تلقى كرد ؟ و اين كالبد مادى را كه در محاسبات طبيعى ده ها سال در جريانات مادى غوطه ور بوده ، و براى او همه چيز تكرار جلوه مىكند جديد و نو بوده باشد .
< شعر > مرا از توست هر دم تازه عشقى تو را هر ساعتى حسن دگر باد < / شعر > اين مسئله براى اشخاص معمولى و آنان كه طبيعت آنها را مىگرداند قابل هضم نيست .
اما وقتى مىبينيم كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مىفرمايد : « المؤمن هش بش » ( مرد با ايمان همواره خندان و بشاش است ، ) همواره در عين حال كه در طبيعت است در ما وراى طبيعت مىنگرد ، آن به بىنهايت نظاره مىكند ، بدين جهت همواره دنيا براى او تازه است و به عبارت ديگر براى او :
< شعر > هر دم ازين باغ برى مىرسد تازه تر از تازه ترى مىرسد < / شعر > يكى از عرفا اين مسئله را به اين شكل بيان كرده است كه :
بيزارم از آن كهنه خدايى كه تو دارى هر لحظه مرا تازه خداى دگرستى اين عارف نمىخواهد بگويد كه خدايى به تازگى قدم به وجود مىگذارد ، نمىخواهد بگويد : هر لحظه يك خدايى جداگانه براى من مطرح است .
او مىگويد : جان من آن چنان سر سبز و تازه است ، و من آن چنان از جريان طبيعت دنيا آگاهم و آن چنان دمهاى خدايى را كه به اين جهان نو نو مىرسد در مىيابم

780

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 780
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست