نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 779
همه عالم در نظر عاشق به تفكر فرو مىرود ، مانند اين است كه كوه ها هم در يك راز نهانى مىانديشند ، انسانها در نظر انسان گاهى به عنوان عالىترين موجودات مقدس جلوه مىكنند چرا ؟ براى آن كه معشوق او از همين نوع انسانى است . گريه هاى او سرچشمه اميد بىنهايت است كه از ديده گانش فرو مىريزد ، چه تصورات ناآشنا كه در ذهن او نمودار نمىگردد ، و چه تجسماتى كه در باره نمودهاى جهان بلكه هدف كلى براى او مطرح نمىشود . او موجوديت معشوق را طور ديگر غير از آن كه طبيعت و انسانها در باره آن معشوق محاسبه مىكنند ، منظور مىدارد . گويى معشوق از تمام جريانات قوانين طبيعى و انسانى بالاتر رفته است ، حتى فرشتگان هم براى او از معشوق پايينترند . اگر عاشق متوجه نباشد خواهد ديد كه درون او در باره معشوق تمام فعاليتهاى مقدس را حتى پرستيدن را هم در خدمت معشوق مىگمارد . < شعر > ( ( 1803 ) ) از غم و شادى نباشد جوش ما با خيال و وهم نبود هوش ما < / شعر > گاهى عشق به مرحلهاى از كمال مىرسد كه به ما فوق غم و شادى قدم مىگذارد عشق در مرحلهء نهايى به جايى مىرسد كه ديگر حتى شبحى از غم و شادى در آن مشاهده نمىگردد . براى تحليل اين مرحله از عشق بايد گفت كه : عشق در اين هنگام از سطح طبيعى « من » يا شخصيت عبور كرده به سطح عميق شخصيت رسيده است . اين سطح عميق « من » تمام تناقضات و تضادهايى را كه در طبيعت و سطح طبيعى « من » نمودار مىگردد ، هضم نموده در يك واحد مرموز ادغام مىنمايد .
779
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 779