نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 775
< شعر > ( ( 1778 ) ) عاشقم بر رنج خويش و درد خويش بهر خشنودى شاه فرد خويش < / شعر > رنج و اندوه گاهى از هر شادى با عظمتتر است آرى < شعر > غم و شادى برِ عارف چه تفاوت دارد ساقيا باده بده شادى آن كاين غم ازوست < / شعر > رنج و اندوه هاى معمولى كه از فقدان يا نقص يكى از پديده ها و اصول حياتى انسانى ناشى مىشود ، در حقيقت نقاط منفى زندگانى هستند كه براى آماده شدن انسان به رفع نقص و فقدان كمال زنگ اخطار مىزنند ، گاهى هم رنج و اندوه ها زاييده حركات خود ماست كه كوچكترين ارزشى نخواهد داشت ، زيرا اين ماييم كه با اختيار عامل رنج و تعب و شكنجه را در خود ايجاد كردهايم ، ولى يك اندوه و رنج ديگرى است كه بايستى آن را از اسرار روح انسانى محسوب نمود ، شايد هم اگر دقت كنيم كلمهء رنج و شكنجهء معمولى معناى آن را نتواند نشان بدهد ، اين رنج غبار خود را در رخسار باطنى انسانهاى بزرگ كاملًا نشان مىدهد ، عظمت دستگاه از يك طرف ، عظمت روح انسانى از طرف ديگر ، همواره اين سؤال را در مقابل ديده گان آنها مجسم ساخته است كه : آيا همين مقدار كه در اين دنيا گفتند ، و كردند ، آخرين امكانات آنها بوده يا اين كه كوتاهى كردهاند ؟ از طرف ديگر اشتياق ملاقات بارگاه الهى واقعاً براى آنان يك حالت بهت و حيرت و دهشتى ايجاد مىكند كه نمىتوان با اين كلمات معمولى آن را بيان نمود . آرى < شعر > اول ز حرف لوح وجودم خبر نبود در مكتب غم تو چنين نكته دان شدم سوز دل ، اشك روان ، آه سحر ، نالهء شب اين همه از نظر لطف شما مىبينم سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد تا روى درين منزل ويرانه نهاديم < / شعر > حافظ
775
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 775