responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 698


ديدن خواجه طوطيان را در دشت و پيغام رسانيدن < شعر > ( ( 1585 ) ) باز مىگرديم از اين اى دوستان سوى مرغ و تاجر هندوستان ( ( 1586 ) ) مرد بازرگان پذيرفت آن پيام كو رساند سوى جنس از وى سلام ( ( 1587 ) ) چون كه تا اقصاى هندوستان رسيد در بيابان طوطى چندى بديد ( ( 1588 ) ) مركب استانيد و بس آواز داد آن سلام و آن امانت باز داد ( ( 1589 ) ) طوطئى ز ان طوطيان لرزيد و پس اوفتاد و مرد و بگسستش نفس ( ( 1590 ) ) شد پشيمان خواجه از گفت خبر گفت رفتم در هلاك جانور ( ( 1591 ) ) اين مگر خويش است با آن طوطيك ؟
اين مگر دو جسم بود و روح يك ؟
( ( 1592 ) ) اين چرا كردم ؟ چرا دادم پيام ؟
سوختم بىچاره را زين گفت خام ( ( 1593 ) ) اين زمان چون سنگ و فم آهن و شست و آن چه بجهد از زبان چون آتش است ( ( 1594 ) ) سنگ و آهن را مزن برهم گزاف گه ز روى نقل و گه از روى لاف ( ( 1595 ) ) ز انكه تاريكى است و هر سو پنبه زار در ميان پنبه چون باشد شرار ؟
( ( 1596 ) ) ظالم آن قومى كه چشمان دوختند وز سخنها عالمى را سوختند ( ( 1597 ) ) عالمى را يك سخن ويران كند روبهان مرده را شيران كند ( ( 1598 ) ) جانها در اصل خود عيسى دمند يك زمان زخمند و ديگر مرهمند ( ( 1599 ) ) گر حجاب از جانها برخاستى گفت هر جانى مسيح آساستى ( ( 1600 ) ) گر سخن خواهى كه گويى چون شكر صبر كن از حرص و اين حلوا بخور ( ( 1601 ) ) صبر باشد مشتهاى زيركان هست حلوا آرزوى كودكان ( ( 1602 ) ) هر كه صبر آورد گردون بر رود هر كه حلوا خورد واپستر شود ( ( 1603 ) ) صاحب دل را ندارد آن زيان گر خورد آن زهر قاتل را عيان ( ( 1604 ) ) ز ان كه صحّت يافت از پرهيز رست طالب مسكين ميان تب در است < / شعر >

698

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 1  صفحه : 698
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست