نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 686
قصهء آن بازرگان كه به هندوستان به تجارت مىرفت و پيغام دادن طوطى محبوس به طوطيان هندوستان < شعر > ( ( 1547 ) ) بود بازرگانى او را طوطئى در قفس محبوس زيبا طوطئى ( ( 1548 ) ) چون كه بازرگان سفر را ساز كرد سوى هندوستان شدن آغاز كرد ( ( 1549 ) ) هر غلام و هر كنيزى را ز جود گفت بهر تو چه آرم گوى زود ؟ ( ( 1550 ) ) هر يكى را وى مرادى خواست كرد جمله را وعده بداد آن نيك مرد ( ( 1551 ) ) گفت طوطى را چه خواهى ارمغان كارمت از خطهء هندوستان ( ( 1552 ) ) گفتش آن طوطى كه آن جا طوطيان چون ببينى كن ز حال من بيان ( ( 1553 ) ) كان فلان طوطى كه مشتاق شماست از قضاى آسمان در حبس ماست ( ( 1554 ) ) بر شما كرد او سلام و داد خواست وز شما چاره ره و ارشاد خواست ( ( 1555 ) ) گفت مىشايد كه من در اشتياق جان دهم اين جا بميرم در فراق ؟ ( ( 1556 ) ) اين روا باشد كه من در بند سخت گه شما بر سبزه گاهى بر درخت ؟ ( ( 1557 ) ) اين چنين باشد وفاى دوستان من در اين حبس و شما در بوستان ؟ ( ( 1558 ) ) ياد آريد اى مهان زين مرغ زار يك صبوحى در ميان مرغزار ( ( 1559 ) ) ياد ياران يار را ميمون بود خاصه كان ليلى و اين مجنون بود ( ( 1560 ) ) اى حريفان بابت موزون خود من قدحها مىخورم از خون خود ( ( 1561 ) ) يك قدح مىنوش كن بر ياد من گر همىخواهى كه بدهى داد من ( ( 1562 ) ) يا به ياد اين فتادهء خاك بيز چون كه خوردى جرعهاى بر خاك ريز ( ( 1563 ) ) اى عجب آن عهد و آن سوگند كو ؟ وعده هاى آن لب چون قند كو ؟ ( ( 1564 ) ) ور فراق بنده از بد بندگيست چون تو با بد بد كنى پس فرق چيست ( ( 1565 ) ) اى بدى كه تو كنى در خشم و جنگ با طربتر از سماع و بانگ چنگ ( ( 1566 ) ) اى جفاى تو ز دولت خوبتر و انتقام تو ز جان محبوبتر < / شعر >
686
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 686