نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 497
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 848)
< شعر > ( ( 1087 ) ) عالمش چندان بود كش بينش است چشم چندين ، بحر هم چندينش است < / شعر > نمىتواند دليل بر ايده آليست بودن خالص جلال الدين بوده باشد ، زيرا نمىگويد : جهان به اندازهء حواس انسانى وجود دارد ، چنان كه بعضى از ايده آليستها معتقدند ، بلكه مىگويد نمايش جهان مربوط به اندازهء حواس جاندار است . تفسير ابيات اى انسان تأمل كن كه گاهى احوال تو به آن مگس ناچيز با آن حواس ناچيز ترش مىماند ، آن جاندار ضعيف خود را براى خويشتن مطرح مىكند ، يك عده مفاهيمى كه در بارهء دريا و كشتى و كشتيبان به گوشش خورده و براى خويش قابل شناسايى تشخيص داده است ، تمام آنها را در بارهء خود تطبيق مىكند . يعنى آن مفاهيم را مطابق موجوديت خود تأويل مىنمايد ، مىگويد : من همان عنقاى زمانم كه هستم ، اين مطلب را در چه حالى مىگويد ؟ در حالى كه روى كاه و بول خر نشسته است ، او از مفهوم كشتيبان چيزى را درك كرده و بر خود تطبيق نموده مىگويد : اين كه من روى آن نشستهام دريا ، و اين كاه كشتى ، و من خودم هم كشتيبان اين دريا هستم ، و به قول مردم شايد هم به ريش بقيهء موجودات جهان از آن جمله اقيانوسهاى بزرگ و كشتيبانهاى ماهر و كشتىهاى بسيار بزرگ هم مىخندد . آرى همان پديده هاى ناچيز براى او كشتى و دريا و خود نيز كشتيبان همان دريا است ، زيرا حواس و انديشه و هوش او را بيشتر از اين نتيجه نمىدهد . اما اگر مگس به خود بيايد و ببيند كه در مقابل موجودات يا عظمت جهان هستى چيزى نيست ، همان موقع او از پرندهء ظريف و زيبا و با ارزش
497
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 497