نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 367
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 848)
پس از آن كه تا حدودى با اين جهان آشنا مىگردد ، احساس مىكند كه با تمام تشنگى كه براى دانش مطلق ، و اشباع مطلق غرائز ، و فعاليتهاى مطلق عقل دارد ، به هيچ يك از آنها نائل نمىگردد ، بدينسان جهان به اين خوش هوايى و خوش رنگى و وسعت براى او يك زندان تاريك جلوه مىكند ، و اين نوا را سر مىدهد كه : < شعر > مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك چند روزى قفسى ساختهاند از بدنم اى خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست به هواى سر كويش پر و بالى بزنم < / شعر > پس از اين كه سير مراتب كه از تنگنا به پهنهء وسيعتر پيش مىرود ، اين ارزيابى منطقى خواهد بود كه جهان طبيعت زندان بزرگترى است كه در مقابل زندان رحم تا حدودى داراى ارزش نسبى است . آن جهان پشت پرده داراى ارزش مطلق است كه مسئلهء كميت و كيفيتها كه با ديدگاه هاى محدود در اينجا مطرح است ، در آن قلمرو ما وراى طبيعى موضوعى ندارد . خلاصه محدوديت جهان طبيعت خود از يك طرف ، و محدوديت وسايل جهان بينى و بهره بردارى از آن از طرف ديگر ، ارزش مطلق را از اين جهان سلب مىكند . اين نمودهاى طبيعى در آن پشت پرده جنبهء ماديت خود را از دست داده ، همهء آنها در يك وضع روحانى قرار مىگيرند ، در توى آتش كه ما مىبينيم جهانى وجود دارد كه تمام ذرات آن هر يك به منزلهء دم روحانى عيسى بن مريم عليهما السلام مىباشند . ولى در مسائل آينده خواهيم ديد كه همين جهان طبيعت چگونه صحنهاى از بارگاه الهى است . تفسير ابيات مردم با ايمان دسته دسته خود را به آتش مىافكندند ، و آن بت جامد را كه يك بت زنده ايجاد كرده بود نمىپرستيدند ، در ميان اين دسته ها مادرى از راه رسيد ، كودك خردسالى در بغل داشت . پادشاه امر كرد كه اى زن بايستى به اين بت سجده كنى . اما اين دستور
367
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 1 صفحه : 367