نام کتاب : نقد النصوص في شرح نقش الفصوص نویسنده : عبد الرحمن بن احمد جامي جلد : 1 صفحه : 193
< شعر > علَّتى بدتر ز پندار كمال نيست در جان تو اى مغرور ضال از دل و از ديده ات بس خون رود تا ز تو اين معجبى بيرون رود < / شعر > و در اضافت مذام خود را وقايهء حق سبحانه گرداند زيرا كه توحيد اگرچه مقتضى استناد خير و شر است به حق سبحانه و تعالى ، امّا اگر سالك پيش از طهارت نفس هر دو را به حق اسناد كند ، يمكن كه در بوادى اباحت هلاك شود . و اگر بعد از آن اسناد كند ، به أساءت أدب موسوم گردد . < شعر > گفت آدم كه ظلمنا نفسنا او ز فعل حق نبد غافل چو ما در گنه او از أدب پنهانش كرد زان گنه بر خود زدن او بر بخورد بعد توبه گفتش « اى آدم نه من آفريدم در تو آن جرم و محن نى كه تقدير و قضاى من بد آن چون به وقت عذر كردى آن نهان » گفت « ترسيدم أدب نگذاشتم » گفت « من هم پاس آنت داشتم » هر كه آرد حرمت او حرمت برد هر كه آرد قند لوزينه خورد < / شعر > و شيخ رضى الله عنه در بعضى از مواضع فصوص متّقى كسى را داشته است كه حقّ را سبحانه و تعالى وقايهء خود گرفته باشد ، در ذات و صفات و افعال : افعال او در افعال حق فانى شده باشد ، و صفات او در صفات حق مستهلك ، و ذات او در ذات حق مستتر . < شعر > تستّرت عن دهري بظلّ جناحه فعيني ترى دهري و ليس يراني فلو تسأل الأيّام ما اسمى ما درت و أين مكانى ما درين مكانى < / شعر > < شعر > تن باخت به نرد درد سرمايهء خويش دل ساخت ز طوق شوق پيرايهء خويش مىخواست أجل ز جان من وايهء خويش عشق تو مرا نهفت در سايهء خويش < / شعر > < شعر > گم شدن در گم شدن دين من است نيستى در هستى آئين من است گم شدم چون سايه اندر آفتاب يا چو بوى گل در اجزاى گلاب < / شعر > و هو أعلم بالصواب ، و إليه المرجع و المآب .
193
نام کتاب : نقد النصوص في شرح نقش الفصوص نویسنده : عبد الرحمن بن احمد جامي جلد : 1 صفحه : 193