نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 507
قيصرى و به تعبير شيخ « كان » حرف وجودى است چنانكه در آخر فص موسوى تصريح مىكند ) مىآورد در حكمت ، اتمّ و در دلالت أبلغ بود . زيرا اين حرف وجودى يعنى « كان » كه مىگفت : « كان الله لطيفا خبيرا » دلالت دارد بر اينكه خداوند در أزل موصوف به دو وصف لطيف و خبير است و از مقتضيات ذات اوست و لكن چون لقمان بدون « كان » تعبير كرد ، فحكى الله قول لقمان على المعنى كما قال ، لم يزد عليه شيئا - و ان كان قوله ، انّ الله لطيف خبير من قول الله - فلمّا علم الله من لقمان أنه لو نطق متمّما لتمم بهذا . و خداوند ، حاكى قول اوست در نقل قول چيزى زيادة نكرد . ( اين خود تأديب است براى انسان كه در نقل قول ديگران امين باشد و آن چه كه گفتهاند بگويد ) هر چند كه قول * ( إِنَّ الله لَطِيفٌ خَبِيرٌ ) * در قرآن عزيز از قول خداوند است . ( و لكن قول لقمان حكايت شدهء به زبان خداست ) . از اين رو كه خداوند مىدانست لقمان به عنوان متمم كلام خود مىگويد : * ( إِنَّ الله لَطِيفٌ خَبِيرٌ ) * كه سخنش را به اين جمله پايان مىدهد و قول * ( إِنَّ الله لَطِيفٌ خَبِيرٌ ) * تمام حكمت اوست . قيصرى گويد : بعضىها - يعنى ملا عبد الرزاق - در مقام عذر خواهى از لقمان گفتهاند : [1] لقمان از فرط شفقت و تعطف بر فرزندش در مقام تعليم و ارشاد و نصيحت قرار گرفت و از واقع خبر داد تا در نفس فرزندش جا كند كه خداوند در واقع لطيف و خبير است و اين در حكمت انسب است . [2] غرض ملا عبد الرزاق اين است كه « كان » حرف وجودى هر چند دلالت بر اتصاف ذات به وصف لطيف و خبير در أزل دارد و لكن لقمان در مقام اين نيست كه به فرزندش بگويد خداوند در أزل لطيف و خبير است . بلكه در اين مقام است كه به او تعليم كند كه اين ذات لطيف و خبير است و او را از اين معنى آگاهى دهد و در مقام ارشاد ، اين تعبير أبلغ في الحكمة است . هر چند بارى تعالى به حسب ذات لطيف و خبير أزلي است . من باب مثال پدرى به پسرش بگويد وارد در مؤسسه كار فلانى شدى بدان كه كسى تو را مىپايد . خواه آن كس از قديم الدهر كارش جاسوسى در آن مؤسسه باشد يا نباشد
[1] اين بعض استاد ايشان ملا عبد الرزاق قاسانى است در شرح فصوص . [2] شرح فصوص قيصرى ، ص 434 ، ستون اول .
507
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 507