نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 448
دوم : مراد از اين گونه كلمات بيان مقامات انسان نوعى است نه شرح حال افراد شخصى . سوم : اينكه انسان بايد بداند كه به آن چه دست يافت و به ادراك اسرار آنها نايل آمد همهء اين حقايق و معارف ميوه هايى هستند كه از شجرهء وجود عارف بروز و ظهور مىكنند . اين اصول را در تمهيد و تسهيل نيل به معارف صحف عرفانيه اهميتى بسزاست . چهارم : عارف چون وجود را حقيقت واحدهء ذات مظاهر مىداند . تشكيك را در آن روا نمىدارد و اگر در جايى تفوه به تشكيك نمود مراد ، سعه و ضيق مظاهر است . زيرا وجود يك حقيقت واحدة و يك هويت است و تشكيك به معنى شدت و ضعف مراتب و اشتداد وجود در او صورت پذير نيست يعنى امر واحد را تشكيك به حسب مراتب نمىباشد . و نيز اصول و امهات ديگرى در مقام تعليم و تعلم فن شريف عرفان لازم است كه عمده و اهمّ آنها چهار مطلب فوق است . در اين موضوع وجيزه اى در دست تأليف است كه همهء اصول منظور در آن تقرير خواهد شد . فأثنى الله عليه - أعني على أيوب - بالصبر مع دعائه في رفع الضّر عنه فعلمنا أنّ العبد إذا دعا الله في كشف الضر عنه لا يقدح في صبره و أنه صابر و أنه نعم العبد . پس خداوند بر ايوب به سبب صبرش ثنا گفت با اينكه ايوب دعا كرد يعنى از خدا خواست از او رفع ضر نمايد . پس دانستيم كه هر گاه بنده براى رفع ضر از خود خدا را بخواند اين دعاى او قادح صبر او نيست كه صابر و بندهء خوب باشد . * ( إِنَّا وَجَدْناه صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ ) * ( ص : 44 ) . كما قال تعالى * ( إِنَّه أَوَّابٌ ) * أي رجاع إلى الله لا الى الأسباب و الحقّ يفعل عند ذلك بالسبب لأن العبد يستند اليه . * ( إِنَّه أَوَّابٌ ) * يعنى رجّاع ، بسيار رجوع كننده به خداست نه به اسباب ( و حق تعالى آن چه را كه ايوب و غير وى طلب كند عطا مىكند با دست عبدى از عبادش و آن عبد را سبب قرار مىدهد نه اينكه اين عبد داعى اعتماد به آن سبب كند . يعنى عبد داعى مثلا ايوب عليه السلام و هر داعى ايوبى مشرب اعتماد به اسباب ندارد و رجاع الى الله است . هر چند كه خداوند خواستهء او را با دست عبدى از عبيدش عطا مىكند و دعايش را مستجاب مىگرداند . زيرا كه عالم دار اسباب است و رب مطلق
448
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 448